#هر_دو_باختیم__پارت_137
- نباید می گفتی ترنم حالش از این پسره به هم می خوره؟ حالا خوبه تو خونه تعریفشو نکردم!! همش تقصیر باباس که هی در مورد این پسره سؤال می پرسه!
- خب حالا چرا حرص می خوری نهایتا میاد خوستگاری و تو هم ردش می کنی دیگه.
" وقتی تو شرایطس به این مهمی ترانه در این حد خوسرد بود دلم می خواست بکشمش!
یه دفعه صدای تابش توی گوشم پیچید...
" کاری می کنم خودت کنار بکشی و باهام مثل ادم رفتار کنی! فکر نمی کنم جرأت ادامه بازی رو داشته باشی.
" پس این بود نقشش.. این جریانو پیش کشیده تا من خودمو کنار بکشم و اونم بگه دیدی من برترم!
" ولی عمرا... کور خوندی اقا رادین.. من کنار بکش نیستم.
با سوزش بازوم از افکارم بیرون اومدم.
ترانه- هوی با تواما... کجا رفتی باز؟
در حالی که جای نیشگون ترانه رو ماساژ می دادم گفتم: مگه مرض داری؟ چته چی می گی؟
- می گم به چی فکر میکنی که چشمات از پلیدی برق می زنه.
در جوابش قضیه امروزو براش تعریف کردم . بعد از اتمام حرفام اونم تو فکر فرو رفت.
ترانه- خب حالا می خوای چی کار کنی؟؟
romangram.com | @romangram_com