#هر_دو_باختیم__پارت_104


گفتم حالا که شما از پسرم بدتون میاد اینو ازتون بخوام.. چون فکر می کردم قبول می کنید!

یکی از ابرو هامو دادم بالا و گفتم: ببخشید جناب تابش.. کی گفته من از پسر شما بدم میاد؟

- وقتی شما خیلی راحت ادرس خونه رادینو به برادر زادۀ من می دید چه معنی می تونه داشته باشه؟

- رک بگم اقای مهندس.. از ترس این که قرار باشه هر روز برادر ززادتون شرکتم رو به هم بریزه بهش ادرسو دادم.

کمی چشماشو ریز کرد و گفت: خانم مهندس شما واقعا فکر کردین من حرفتونو باور می کنم؟

به برادر زادم گفتین می خواین بهش کمک کنین تا رادین برگرده خونه و حالا دارین به من اینو می گین!

- انتظار داشتید تو روی خودش بگم دلم نمی خواد مزاحم کارمون توی شرکت بشه؟

- و شما هم به خاطر همین انقدر راحت ادرس کارمندتون رو دادین به مهناز؟

- بله... نمی فهمم چرا برای شما انقدر عجیبه؟

- ببینین خانم مهندس قطعا انقدر تجربه دارم که دیگه راست و دروغ حرف دیگران رو از هم تشخیص بدم.

نفسفمو با صدا دادم بیرون و گفتم: نمی گم از پسرتون خوشم میاد.. ولی من همیشه کاری رو می کنم که به نفع خودم باشه... موندن پسر شما در شرکتم برام سود زیادی به همراه داره.. مطمئن باشین از این سود چشم پوشی نمی کنم.

- خب فکر می کنی اگه پسرم بفهمه شما ادرسو به مهناز دادی بازم اونجا می مونه؟


romangram.com | @romangram_com