#هانا_پسر_تقلبی_پارت_92
اروم زیر لب جوری که نشنوه_خل
ولی انگار گوش های اهورا تیز تر این حرفا بود که سریع درجوابم گفت _شنیدم چی گفتی..
به محض رسیدنمون به خونه
سریع از ماشین پایین پریدم
که صدای اهورا بلند شد_قبلا یه تشکر میکردن!!
همنجور ک عقب عقب میرفتم _تشکر واس کسایی ک کمک میکنن ..نه اونایی که همش گند میزنن به زندگی ادم...
برگشتم سمت در زنگ رو زدم
صدای باز بسته شدن در ماشین اومد
این پسر دستت بردارنبود...
اهورا_من بخاطر کارم ازت معذرت میخوام..
در با صدای تیکی باز شد درهل دادم وارد حیاط شدم_الان دیگ معذرت خواهیت به درد نمیخوره
من باید برم وسایلم جمع کنم دنبال کار جدید بگردم
اهورا همیجور پشت سرم میومد_خودم با اقای همایونی صحبت میکنم..
سریع برگشتم سمتش که بخاطر ناگهانی بودن کارم اهورا اومد توبغلم...
سریع هلش دادم عقب_لازم نیست تو واس من پادر میونی کنی....
دستم به نشونه تهدید جلوی صورتش تکون دادم_فقط دیگه دور و بر من نباش..
خودش یه لطف بزرگه..
عقب گرد کردم که صداشو شنیدم_ولی من دوست دارم به این راحتی بیخیالت نمیشم
بدون جواب بهش به سمت کلبه رفتم
هه دوست داشتن...
یادمه مهرداد هم همیشه میگفت دوستم داره
هیچوقت اجازه نمیداد کسی اذیتم کنه..
romangram.com | @romangram_com