#‌هانا_پسر_تقلبی_پارت_91

که چشم رو درد دنیا بستم

چشای بسته تو کی میبینه غصه یه منو..

خستم

که دیگه کولبار بستم

غم تو میمونه رو دستم...

چه بد دادی جواب گریه ها و غصه خوردنو...

*****

غرق آهنگ بودم که گوشی

اهورا شروع به زنگ زدن کرد

اهورا نگاهی به صفحه گوشی انداخت

خوشحالی توی چشماش بیداد میکرد

سریع تماس وصل کرد_به داداش گلم...چی شده یاد ما کردی؟؟؟

......

_جدی؟؟؟بگو جون اهورا...

.....

_ایول پس مثل قدیم باز باهم هستیم...

......

_اره ...فردا همون جای همیشگیمون....ماهان با من...

....

_خوشحال شدم داداش...فعلا..

تماس قط کرد

بشکنی رو هوا زد_عالی شد..خیلی دلم واس اکیپمون تنگ شده بود

متعجب به حرکاتش نگاه میکردم

romangram.com | @romangram_com