#‌هانا_پسر_تقلبی_پارت_86


اهورا رو پس زدم

همیشه باید گند میزد توی زندگی من

به سمت آیناز رفتم_بذار توضیح...

آیناز دستش رو جلو صورتم گرفت_ساکت شو..هیچی نمیخوام بشنوم..

سریع عقب گرد کرد و ازما دور شد

با عصبانیت به سمت اهورا چرخیدم_ همینو میخواستی اره؟؟

گند زدی ب زندگیم

از وقتی اومدی هم از خشک شویی اوارم کردی

هم الان ابروم جلوی ایناز بردی

فردا هم ازین کار اخراج میشم

دست از سرم بردار

ازت متنفرم اهورا...

اهورا ساکت فقط به حرفام گوش میداد..

مسیری که ایناز رفته بود در پیش گرفتم

تا به بقیه رسیدم

همه درحال انجام کاری بودن

نبود من انگار اصلا براشون مهم نبود

نگاهم اطراف چرخید

خبری از ایناز نبود...

ازین میترسیدم آیناز منو به چشم یه پسر

هم*جنس*باز ببینه

فکری به ذهنم نمیرسید که این وضع رو درست کنم


romangram.com | @romangram_com