#هانا_پسر_تقلبی_پارت_84
با دقت به صدا گوش دادم_صدای اهورا بود ..اره
با سرعت به سمت صدا میدویدم
_اهورا...اهورااا
با رسیدنم بهش
سریع به سمتم اومد منو در آغوش گرفت_دختره احمق ..نمیگی نگرانت میشم ...چرا سرخود اومدی توی جنگل؟؟
دستام روی سینش گذاشتم تا ازش جدا بشم
ولی اون خیال نداشت منو ول کنه
_من داشتم میومدم پیش شما که گم شدم
اهورا _انقد عرضه نداری دو قدم راهو بیای؟؟
اخمی کردم_حالا چیزی نشده...ولم کن...
اهورا منو به خودش فشرد
_اروم باش...صدای قلبم گوش کن.. واس نبودن تو اینجوری میتپه
باچشمای گرد شده به حرفای اهورا گوش میدادم
این چی میگفت؟؟
گوش به ضربان قلبش سپردم که..
رفته رفته منظم میشد
اهورا_هانی...؟؟
سرم بالا گرفتم توی چشماش نگاه کردم
اهورا_هانی من نمیدونم از کی و کجا ...
ولی..ولی خیلی دوست دارم
از حرفش تعجب کردم
اصلا انتظار این حرف رو نداشتم
romangram.com | @romangram_com