#هانا_پسر_تقلبی_پارت_61
رو به بقیه گفتم
_بیرون منتظرم..
از کلبه خارج شدم
حالا من چجوری با این زور کم ..این ماهان غول رو دور تا دو حیاط بچرخونم
خیلی بتونم ببرمش دو قدمه
وای باز جلوش ضایع میشم
خدایا خودت کمک کن...
اخه یکی نیس بگه تنبیه بهتری نبود واس بازنده.. اه
با بیرون اومدن بچه ها به سمتشون چرخیدم
اهورا_خب اول من کولی میدم...
ماهان_من فقط از هانی کولی میخوام ،پس تو آیناز ببر...
پوزخندی زد_هانی هم منو میرسونه
پسره الاخ انگار با رانندش حرف میزنه..
دلم میخواست دندوناش توی دهنش خورد کنم..
خیلی جلوی خودم گرفتم هیچی
بهش نگم
...
اهورا نگاهی به من انداخت که
با سر م تکون دادم تا اونا برن...
خودم میدونستم چجوری حساب این یخچال فریزر روبرسم
اهورا و آیناز رفتند
من وماهان تنها شدیم
ماهان دست به سینه ایستاد_خب دولا شو...
romangram.com | @romangram_com