#هانا_پسر_تقلبی_پارت_56
اهورا با دست پرر وارد کلبه شد
در کلبه رو با پاش بست_بیا کمک منتظر چی هستی
سریع به سمتش رفتم وسایل از دستش گرفتم
روی زمین گذاشتم
_تو که این همه کارو کردی میذاشتیشون روی زمین دیگه....
اهورا لبخندی زد_دلم خواست تو این کارو بکنی
چشم غره ای بهش رفتم
به سمت دستشویی رفتم تا دست و صورتم رو بشورم
بعد از شستن دست صورتم کمی گرد و خاک لباسم با آب تمیز کردم از دستشویی خارج شدم
اهورا مشغول خورد کردن قارچ بود_بیا دیگه چرا واستادی...
_من نمیدونم چیکار کنم..
اهورا مرغ رو به سمتم هل داد_بیا بشورش خوردش کن و گوشتش آپز کن
بعدشم خوردش کن
به مرغ نگاهی کردم_من این همه کار و بکنم؟؟؟
اهورا با دستش هلم داد_زود باش دیر میشه انقدم نق نزن مثه بچه ها...
مشغول آشپزی شدم
من توی عمرم آشپزی نکردم
همیشه عمو رحمت زحمتشو میکشید
الان مثل منگولا فقط کارای ک اهورا میگفت انجام میدادم
بعد از اینکه مرغ ها آب پز شد گوشتش رو خورد کردم به اهورا دادم
اهورا_خب توبشین بقیش خودم انجام میدم
از خداخواسته نشستم روی صندلی و دست به سینه حرکات اهورا رو زیر نظر گرفتم
romangram.com | @romangram_com