#هانا_پسر_تقلبی_پارت_54
خب شکست خوردی قبول کن
آیناز_من گشنمه
آخ بر خروس بی محل....
چپ چپ نگاهش کردم که سرش پایین انداخت
اهورا_بیاین مسابقه...
من و هانی باهم یک تیم
تو و ماهان یک تیم
هرکس یه چیزی بپزه
هرکس دست پختش بهتر بود باید تیم برنده رو پشتش سوار کنه و یک دور دور حیاط بچرخونه
آیناز_عالی من موافقم ..پس پیتزا و لازانیا میپزیم...بعد.. با لب و لوچه آویزون گفت_ ولی اگ ما باختیم ماهان جای من هردتون سواری میده ..چون من زورم نمیرسه...
از تصور من بیام این لندهور رو سوار پشتم کنم
تمام موهای بدنم سیخ شد
اهورا_چی میگی ماهان؟؟
ماهان پوزخندی زد_من ک میدونم ما برنده ایم ...پس مشکلی ندارم
پسره خود شیفته..اعتماد ب نفس اینو شلوار کردی داشت الان جای ساپورت بود
اهورا_پس از الان شروع میکنیم
منو هانی توی آشپزخونه کلبه
شمام برید تو خونه از آشپزخونش استفاده کنید
بعد دستش رو به نشونه تهدید جلوی ماهان و آیناز تکون داد_
فکر تقلب به سرتون نزنه ...
تمام مدت با اخم نگاهشون میکردم
من حتی مزه پیتزا و لازانیا رو نچشیده بودم
romangram.com | @romangram_com