#هانا_پسر_تقلبی_پارت_14
تویه روز تمام غرور و احترامم بخاطر یه نفر له شد
با نفرت زل زدم به ماهان
ماهان_گمشو از خونه من برو بیرون. ...
از روی زمین بلند شدم
نگاه پر از نفرتم به ماهان انداختم_روزی کاری میکنم که جلوی همین ادم فقیر زانو بزنی
از اتاق بیرون زدم
که صدای قدم های رو پشت سرم شنیدم
بعد صدای آیناز که منو صدا میزد_هانی ..هانی صبر کن
با عصبانیت برگشتم سمتش_چیه؟؟..چی از جونم میخوای..؟
ولم کن دیگ حالم از هرچی ادم پولدار خودخواه بهم میخوره
جز پولتون هیچ ارزش دیگه ای برای دیگران ندارین
ادم باید شخصیتش واس دیگران مهم باشه
ولی امثال شما گند کشیدین به همه چی
پول ندیده های بدبخت
بدون توجه به چشمای اشکی ایناز
عقب گرد کردم به سمت حیاط رفتم
دوچرخه ام کنار حیاط افتاده بود
با حرص برش داشتم لگدی بهش زدم
_همش تقصیر تویه...
از خونه بیرون زدم به سمت خشک شویی عموونعمت حرکت کردم
اشکام به شدت روی صورتم میلغزید
توعمرم انقد تحقیر نشده بودم
romangram.com | @romangram_com