#همسفر_گریز_پارت_65
خاتون، شیر قهوه ی گرم را به نفس داد.
- بچه ها گفتن آقای لواسانی چند روز دیگه اجرا دارن.
نفس گفت: بله... قرار شد بلیط های شما رو هم براتون بیارن.
آقای سزاوار گفت: من که خیلی وقته یه کنسرت درست و حسابی نرفتم.
خاتون نفس بلندی کشید.
- رها زیاد شیطنت می کنه. ولی به راهی امیدی هست یه روز روی صحنه ویولن بزنه؟!
راهی بی صدا و با شیطنت خندید.
- نفس خانوم معتقدن بهتره بخونم تا بزنم!
نفس با خجالت گفت: نه!... ویولن زدنتونم خیلی خوب شده!
رها گفت: خب نفس، ساز زدن عابدیانها و برادرشو دیده و با اونها مقایسه می کنه. معلومه ما ده سال دیگه هم نمی تونیم اونطور بزنیم.
نفس گفت: من اصلن توی موسیقی سررشته ندارم که نظر بدم. فقط خوب گوش می کنم.
رها از تاریکخانه ی نفس و صدای موسیقی گفت.
خاتون از شکوفه پرسید. نفس گفت همه خوشحالند که به زودی بازنشسته می شود.
خاتون از سختی کار در بیمارستان گفت.
نفس با سر تایید کرد.
- مخصوصن مامانم که بیشتر این سالها، شیفت شب می مونده. خیلی شکسته شده.
رها گفت: ولی خیلی ماه و مهربونن.
خاتون گفت: از دخترشون پیداس... پدر چند ساله مرحوم شدن؟ چرا انقدر زود از دنیا رفتن؟
راهی می دانست. نوید چیزهایی گفته بود.
نفس گفت: چند روز دیگه میشه یازده سال... سرطان داشت.
خاتون آرام سر تکان داد.
- خدا رحمتشون کنه... چقدر برای مادرت سخت بوده؛ یه تنه اداره ی زندگی و بزرگ کردن بچه های به این ماهی.
نفس با اینکه هیچ وقت در این باره حرف نمی زد، گفت: واقعن تنها ما رو بزرگ کرد... خدا خانواده ی عابدیانو سر راهمون گذاشت که حداقل از تنهایی دربیایم.
خاتون گفت: اقوام چطور؟
نفس گفت: مادرم فامیلی نداره. اقوام پدری هم قبل از فوت پدرم، باهامون قطع رابطه کردن.
و ساکت شد.
راهی متوجه ناراحتی نفس شد که سعی می کرد پنهان کند.
لبخند زد و گفت: ما هم دورمون زیاد شلوغ نیست. همه ی فامیلمون دو سه تا خانواده هستن که اونهام خارج از کشور زندگی می کنن.
رها گفت: به جز پدربزرگم که اونم بعد از سالها، چند ماهه رفته به پسر بزرگش سر بزنه.
نفس به سگها نگاه کرد که در سایه، کنار استخر خالی لمیده بودند و چشمشان به آنها بود.
آقای سزاوار گفت: فکر کردم غریبی کنن و مجبور شیم ببندیمشون.
نفس نگاهش کرد و لبخند زد.
- ژرمن بر خلاف دوبر، اجتماعی تره. البته اینا خوش اخلاقن.
راهی مطمئن شده بود ولی پرسید: قبلن سگ داشتید؟ الان که توی حیاط سگی نیست.
romangram.com | @romangram_com