#همسفر_گریز_پارت_10


آرتین گفت: گیتار.

آرمن با شیطنت گفت: میگفتی بیاد آموزشگاه. دو تا استاد بزرگ گیتار هستن! تو که کم دور و برت دختر جوون نیست؟!

آرتین گفت: میگم!

نفس حدس زد همان باشد که امروز دیده. پس برای همین با کلاريس بود.

نیمه ی مانده ی پیتزا را روی میز گذاشت و گفت: ممنونم. خیلی گرسنه م بود. انگار پاستا آلفردو سیرم نکرده بود!

آرمن بلند خندید.

آرتین گفت: یه فکری به ذهنم رسید.

هر سه نگاهش کردند.

به نفس گفت: برای نمایشگاه عکس.

نفس لبخند زد. نگاه آرتین هم می خندید.

- به نظرم موضوع تکنولوژی و تنهایی بشر بد نباشه.

نفس متفکر نگاهش کرد.

آرتین ادامه داد: بهتره بگم تنهایی ای که تکنولوژی برای بشر به وجود آورده.

نوید گفت: اونوقت کِی فکر کردی که این موضوع به سرت زد؟!

آرمن گفت: ذهن دومش فعالیت میکرد!

نوید گفت: مثلن اینهمه ماشین که باعث می شن آدما مثل قبل پیاده راه نرن و توی پیاده رو ها کلاهشونو برندارن و احوالپرسی نکنن!

وخندید.

نفس گفت: مثل تلفن که کار همه رو راحت کرده تا به جای دیدن همدیگه، گوشی رو بردارن و پنج دقیقه از دور حال همدیگه رو بپرسن.

آرتین سر تکان داد.

- خیلی چیزا... اما مهم اینه که از نگاه دوربین، هم تازه باشه هم هنری.

نفس لبخندش را تکرار کرد و آرام گفت: خوبه... باید روش فکر کنم.

نوید گفت: حالا این نمایشگاه کجا قراره برگزار بشه؟ غیر از تو کیا شرکت می کنن؟

نفس گفت: نمیدونم. می پرسم.

دلش نمیخواست آنجا را ترک کند ولی حوصله ی نشستن هم نداشت. بلند شد به اتاقک تاریکخانه رفت. لامپ کم نور قرمز رنگ را روشن کرد و روی چهار پایه ی جلوی آگراندیسمان نشست.

صدای گیتار نوید و آرمن بلند شد و بعد نت های پراکنده ی ویولن سل آرتین.

به موضوعی که پیشنهاد کرده بود فکر کرد و نفهمید چطور دوباره بدون اینکه متوجه شود، ذهنش رفت سراغ آرتین و توجه کردنهای ظریفش؛ طرفداری های آرامش و حس دلگرمی مطبوعی که همه ی تنش را پر کرده بود.

در دل گفت" بذار همه منو ندیده بگیرن. باهام مثل بچه ها رفتار کنن. ولی فقط تو حواست بهم باشه!"

نفس عمیقی کشید و نگاه ماتش را از انعکاس لامپ روی آب حوضچه برداشت. نمیدانست از چه وقت صدای ویولن سل قطع شده ولی گیتارها با هم مینواختند.

سرش را گرداند. آرتین کنار در، لبخند زنان سر تکان داد و رفت.

نفس نفهمید یعنی چه؟





* گارمیر پلاو(پلوی قرمر)، تقریبا همون استامبولیه. برنج و گوشت چرخ کرده و رب فراوون...

******

romangram.com | @romangram_com