#همیشه_یکی_هست_پارت_54

حسن گفت :

- پيك نيكي وصل ميكنه همين گوشه موشه ها .

اكبر دوباره گفت :

- بين اين همه لباس و پارچه ؟ همينش مونده كه مغازه ي ممد آقا رو بفرسته رو هوا !

شهرام كه انگار از مخالفتاي اكبر حرصي شده بود يه دونه زد رو شكمش و گفت :

- دِ انقدر نه نيار ببينيم بلبل چي ميگه . اصلا هر روز يه كدوم واسش غذا مياريم تا بعدشم خدا بزرگه .

حسنم سرش و تكون داد و گفت :

- آره ديگه بالاخره رفاقت واسه همين وقتاس . من پايم .

واسه خودشون ميبريدن و ميدوختن البته بد هم نبود فعلا يه مدت اينجا ميموندم ببينم چي ميشه . گفتم :

- اگه ممد آقا قبول كنه . كه بعيد ميدونم قبول كنه .

حسن گفت :

- حالا بهش بگو ببين چي ميگه .

تصميم گرفتم فردا اول وقت باهاش حرف بزنم . مشكلي با جا و اينكه راحت هست يا نه نداشتم مهم اين بود كه يه جايي غير از خونه ي دُكي بمونم .

*****

- 50 تومن نه يه قرون بالاتر ميرم نه پايين تر ميام .

اين ممد آقا هم خساست و به حدش رسونده بود ديگه . گفتم :

- بابا آخه نه آشپزخونه داره نه جاش زياد راحته نه موكتي هيچي نداره . 50 تومن پول زوره . شوما يكم بيا پايين تر .

- ببين اينجا مغازست . اصلا نبايد بذارم . از كجا بدونم اينجا رو پاتوق رفيقات نميكني ؟ تازه كلي جنس تو اين مغازه خوابيده .





- آخه نوكرتم 50 ديگه خيليه مگه من چقدر ميگيرم كه 50 ازش كسر شه ؟

- خود داني من قيمتم و بهت گفتم تصميم گرفتي خبرم كن .

گوشي و سر جاش گذاشتم و رفتم تو فكر . ميگفت ميذاره اينجا بمونم به شرطي كه 50 تومن از حقوقم كسر شه ! اونوقت من ميموندم و خرج 1 ماه و 50 تومن پول !

ممد آقا دندون گرد بود . ديد من جايي و ميخوام سريع از آب گل آلود ماهي گرفت و قيمت بالا تعيين كرد . بگم خدا چيكارت نكنه حسين . داشتيم زندگيمون و ميكرديما !


romangram.com | @romangram_com