#همیشه_یکی_هست_پارت_33
- من از اولشم گفته بودم اون دختره عمرا بهم پا نميده !
اكبر دستش و بلند كرد و گفت :
- ببين من حسن نيستم آروم بزنما ! يه جوري ميزنم پس كلت كه دو دور سرت بخوره به ميز بياد بالا !
شهرام دستش و گرفت بالا و گفت :
- خيلي خوب بابا شوماها چرا امروز اينجوري شدين ؟ هر چي ميخورين سفارش بدين خرجش پاي من .
حسن دستاش و به هم زد و گفت :
- آها اين شد يه حرفي . بچه ها سفارش بدين .
هر كي يه غذايي سفارش داد حسن رو به من گفت :
- چته بلبل ؟ تو لَبي ؟
نفسم و پر صدا بيرون دادم و گفتم :
- هيچي طوريم ني .
- از قيافت معلومه ! بنال ديگه .
سرم و آوردم بالا تك تكشون منتظر بودن حرف بزنم آروم گفتم :
- پولام داره تموم ميشه . كارم گير نياوردم .
حسن گفت :
- رفتي پَلو ممد آقا ؟
- آره بابا خيلي وقت پيشا رفتم . شنيدم همين چند روز پيش يه وردست پيدا كرده .
- خو چرا انقدر دست دست كردي ؟
- بابا چيزي نميداد همش ميخواست 100 تومن بده .
صدام و آوردم پايين و گفتم :
- من با جيب بري بيشتر از اينا در مي آوردم .
اكبر گفت :
romangram.com | @romangram_com