#همیشه_یکی_هست_پارت_18

- …

- پس بچه ها كجان ؟

- …

- منم شب مثل هميشه ميام .

- …

- سلامت باشي . حاج خانوم ميخواستم اگه شما حرف نداشته باشي اتاق گوشه ي حياط و چند وقتي به يكي براي زندگي بديم .

- …

حاجي برگشت نگاهي بهم كرد دوباره سرم و پايين انداختم گفت :

- غريبه نيست ميشناسمش . خيالت تخت .

- …

- پس شما حرفي نداري ؟

- …

- خدا اجرت بده حاج خانوم . چشم شما هم همينطور خدانگهدار .

دُكي هم زن ذليل بود ؟ بهش نميومد . زنگ زده بود از منزل اجازه بگيره . هر كار ميكردم لبخند از روي لبم نميرفت واسه اينكه قيافه ام رو كه از زور خنده در حال منفجر شدن بود و نبينه بيشتر از قبل سرم و پايين انداختم . صداي حاجي و شنيدم :

- بلبل گوش بگير ببين چي ميگم بابا .

بالاخره خندم و خوردم و سرم و بالا گرفتم :

- امر كنين حاجي .

- چند وقتي رو ميتوني خونه ي من بموني ولي به شرطي كه دور رفيقاي نابابت و خط بكشي و سر به راه شي . من حاج خانوم و راضي كردم چند وقتي اتاق گوشه ي حياطمون و بهت بديم . ولي اگه خطايي ازت سر بزنه يا حاج خانوم و دلگير كني 1 ثانيه هم توي اون خونه جايي نداري . فهميدي ؟

سرم و به نشونه ي تاييد چند باري تكون دادم و گفتم :

- خدا اجرتون بده حاجي . الهي بچه هاتون سر و سامون بگيرن . الهي هر چي از خدا ميخواي بهت بده .

به سمتش رفتم و گفتم :

- تورو خدا بذارين دستتون و ماچ كنم .

حاجي دستش و كشيد و با اخماي تو هم گفت :

- اين كارا چيه . به حسين آقا ميگم بياد كمكت كنه وسايلت و ببري اونجا . من خودم شب ميام . ولي بلبل نبينم دست از پا خطا كنيا . ببين چند بار بهت گفتم ! اگه دارم اين كار و هم ميكنم فقط به خاطر اينه كه ميدونم اگه تو كار خلاف افتادي تقصير خودت نيست . ولي بايد خودت و از اين راهي كه توش هستي بكشي بيرون گرفتي ؟


romangram.com | @romangram_com