#همین_که_حال_من_خوش_نیست__پارت_96

-با چه مدرکی اومدی تو خونه من این مزخرفات رو میگی؟؟؟

پاکت را باز می کند وعکس های من وارش را روی زمین می ریزد.ارشی که دوماه است هر روز جلوی دانشگاهم سبز می شود.عکس هایی که متعلق به قراری که برای صحبت هایش می خواست داشته باشیم.

-یک سال پیش عکس هایی رو براتون فرستادم تا دخترتون رو جمع کنید،ازدواج کرد وفکر کردم سرش گرمه زندگیشه ...دقیقا از سه ماه قبل که شوهر من برگشته ایران ایشون یاد عشق قدیمیشون افتاده و سعی در اغفال شوهر من رو داشتن...اگه رابطه ای بین ایشون و شوهر من وجود داشته باشه و ثابت بشه حکمش کمتر از سنگسار نیست...

"من وارش رابطه؟!"

احساس تهوع می کنم دستم را محکم به حفاظ پله بند می کنم تا مبادا بیفتم..

ادامه می دهد

-بخاطر سبک سری های دختر شما پای شوهر خودم گیره، قاضی کاویان اگه پرونده تشکیل بدم بره دادگاه اولین نفر این خود شمایید که زیر سوال می رید..

مکث می کند

-پس دخترتون رو از زندگی شوهر من جمع کنید؟! چون این دفعه کوتا نمیام!!

توان ایستادن ندارم می نشینم،قدم های محکم یلدا تنها صدایی است که می شنوم..

"من را از زندگی ارش جمع کنند؟!"

"من با ارش رابطه دارم؟؟!"

دوباره تهوع می گیرم

"چرا ان وکالت نامه لعنتی را امضا کردم؟"

ضربه ای  سمت راست صورتم وسپس سمت چپ صورتم را با اتش می کشد.

ختی این ضربه هم شنوایی مرا برنمی گرداند!


romangram.com | @romangram_com