#همین_که_حال_من_خوش_نیست__پارت_46
لحنش انقدر محکم و جدی است که یادم می رود مرد روبرویم یاسین است.
-یاسین!!
-سوالم روجواب بده؟؟
-24سال.
ارامش چشمانش می رود
-پس اونقدر بزرگ شدی که بفهمی شرایط الان با چهار سال پیش چقدر تغییر کرده؟درسته؟؟
لحن جدی اش به ضعفم اضافه می کند،یاسین حمایتگر را می خواهم همان که می شود..
-من..
محکم می گوید
-توچی؟!
نگاهش را مستقیم به چشمانم نشانه رفته شرم تمام وجودم را فرا می گیرد انچه در چشمانش جاری است فراتر از کلمات است.می نالم
-یاسین جان ارومتر؟!
طوری نگاهم می کند که از حرف زدن پشیمان می شوم
-خانم نابغه بیرون لطفا؟؟
-یاسین!!
عصبی می شود،تند می شود وبازویم را میان مشتش فشار می دهد.
romangram.com | @romangram_com