#همین_که_حال_من_خوش_نیست__پارت_23
گذشته...
دو شب تمام نخوابیده ام ...گاهی اوقات بی صدا اشک ریخته ام و یک هفته است
خودم را داخل اتاق حپس کرده ام.ارش برای ادامه تحصیل به کانادا رفته ان هم یک
شب قبل از رفتنش بامن درمورد رفتنش صحبت کرده.عمویش خواسته.تنها وارث
خانواده "هادیان"ارش است میدانم سرپرستی ارش را بعد از مرگ پدرش عمویش بر
عهده گرفته.میدانم از عمویش حرف شنوی دارد.تمام شب را با من حرف زده و از من
خواسته دوسال را صبر کنم تا اوبرگردد و ازدواج کنیم.گفته رابطه اش با من از اول هم
هدف دار بوده...گفته منتظرش بمانم.حالم خراب است حال کسی را دارم که رو
دست خورده...گفته است مرا برای ازدواج می خواهد.پتو را داخل اغوشم جمع می کنم تا
تنهایی و احساس خلا وجودم پر شود.صدای در که می اید لب میزنم
-مامان گرسنه نیستم میخوام بخوابم؟
-منم گلسا!
romangram.com | @romangram_com