#همین_که_حال_من_خوش_نیست__پارت_126

-همونجا صبحانه می خورم!

"به غذای بیرون هم عادت کرده ای؟"

**************************************

از دیدنش ان هم در دانشگاه جا می خورم.نگاهم می کند ولی از دیدنم جا نمی خورد.نگاهم را می گیرم و سوار ماشینم می شوم.

باید از او متنفر باشم ولی نیستم هیچ حسی ندارم.بی ام و سفیدش که از کنارم رد می شود یاد یاسین کوچکم می افتم.بغض می کنم از داخل اینه به چشم هایم نگاه می کنم برق میزند

-می شناسیش؟

به ارام نگاه می کنم برای دیدنم تا دانشگاه امده

-یلداست!

چشمانش گرد می شود

-همین؟

-منظورت چیه؟

-تمام دودمانت روبه باد داده،اینقدر راحت؟

ماشین را روشن می کنم

-هراتفاقی افتاده تقصیر خودم بوده،نه این زن!

باتمسخر می گوید

-منو یاد فیلم های هندی می نداری!


romangram.com | @romangram_com