#هم_خونه_پارت_64
-یلدا هم بالبخند گفت:« سلام» و در دل گفت:«از بس نمي خنده وقتي مي خنده چه قد خوشگل میشه»
شهاب دوباره جدي شد و پرسید:«پروانه خانم اومد؟!»
-نه...
-چرا؟
-براي این كه نمیدونست باید بیاد!
-زنگ نزدي؟!
زنگ نزدي؟!
این طور به نظر میرسه!
- باشه خودم لوازمتو میبرم اون اتاق!اگهچیزي به هم ریخت دیگه به من مربوط نیست. كار خودت رو زیاد كردي!
یلدا فقط نگاه كرد. نگاهي كه مي دانست به هر جنس مزكري بیندازد بي تابش مي كند، اما در مورد شهاب مطمئن نبود!
- خداحافظ.
خداحافظ
ساعتي از رقتن شهاب گذشته بود یلدا هنوز روي تختخواب دراز كشیده بود و حال عجیبي داشت به نقطه ي نامعلومي
روي سقؾ خیره شده بود و به شهاب فكر مي كرد به نظرش بسیار مؽرورتر گستاخ تر و بدتر از آن چیزي بود كه فكرش
را مي كرد كلافه بود احساسات خوبي نداشت آیا تحقیر شده بود؟ آیا جوابي در خور رفتار شهاب به او داده بود؟ دلش مي
!خواست بداند شهاب چه فكر مي كند آیا او هم ار جواب یلدا رنجیده یا نه اصلا برایش مهم نبود؟
یلدا با خود گفت: یعني چي شد؟تموم شد؟ حتما به حاج رضا گفته منصرؾ شده . و دوباره گفت: به جهنم كه منصرؾ شده
پسره ي پر رو اصلا من كه زودتر به حاج رضا مي گم منصرؾ شده ام مگه با همچین آدمي میشه شش ماه زندگي كرد؟
پسره ي از خود راضي انگار از دماغ فیل افتاده
یلدا حال عجیبي داشت نمي دانست چه كند هر قدر سعي مي كرد موقعیت خود را ارزیابي كند گویي نمي توانست گویي
.كسي او را در مسیري نا معلوم هل مي داد نیروي عجیبي كه نمي توانست در برارش مقاومت كند55
صداي زنگ تلفن سكوت اتاق را در هم شكست یلدا سراسیمه به گوشي حمله برد صداي پروانه خانم را كه با نرگس خوش
و بش مي كرد شنید و گفت: پروانه خانم من گوشي را برداشتم مرسي
پپروانه خانم ار نرگس خداحافظي كرد و گوشي را گذاشت. نرگس از همان ابتدا متوجه حالت صداي یلدا شده بود براي
همین بدون حاشیه به سراغ اصل مطلب رفت و پرسید: سلام یلدا چطوري؟ سلام بد نیستم. چي شد؟ دیدیش؟ آره بابا لعنتي
رو بالاخره دیدم. معلومه كه دیدار خوبي نبوده؟ خوبدیگه از این بهتر امكان نداشت. خب حالا مگه چي شده؟ هیچي هرچي
دلش خواست به من گفت و من هم جوابش دادم. حرؾ حسابش چیه؟ هیچي منو نمي خواد مي گفت كه به زور پدرش قبول
كرده و از این چرندیات. خب ؼیر این هم نباید یاشه تو چه انتظاري داري دختر؟ هیچي ولي یك جورایي احاس حقارت مي
این در صورتي درسته كه تو اون رو دوست داشتي اما تو هم كه دقیقا شرایط او رو .كنم و اعصابم رو بهم ریخته
داري.پس براي چي این طوري فكر مي كني ؟ شاید تو این احساس رو نداري. منظورت چیه؟ هیچي مي گم كلك نكنه تو
ازش خوشت اومده؟ من؟توي زندگي آدمي به این نفرت انگیزي ندیده بودم. قیافه اش چه شكلي بود؟ نمي دونم راستش زیاد
بد نبود یعني اصلا ظاهرش بد نبود. آهان پس ظارش دلت رو برده؟ یلدا خندید و گفت: نه بابا. شوخي مي كنم . خب خیلي
هم بد نبود. این طوري بهتر شد اگه رك و راست حرفاتون رو زده اید پس مشكل خاصي هم پیدا نخواهید كرد . یعني تو
romangram.com | @romangram_com