#هلاک_و_هستی_پارت_8
بعد از فرزند سوم، منظر تا چندین سال بچه دار نشد. دیگر حوصله زایمان و داشتن کودک جدیدی را نداشت. به خصوص که فرزندانش همگی پسر بودند و همیشه شیطنت و شلوغی زیادی در خانه حکمفرما بود.
بعد از شش هفت سال، فرهاد به منظر پیشنهاد کرد برای دوران میانسالی و بازنشستگی شان بهتر است فرزند دیگری در خانه داشته باشند که آنها را از تنهایی و بی همدمی نجات دهد. فرهاد یقین داشت که پسرها به زودی به بهانه های مختلف خانه را ترک می کنند و آنها را تنها می گذارند.
منظر که زن جوانی بود و بدش نمی آمد که صاحب دختری شود، به شوهرش حرفی نزد، اما چند ماه بعد به او خبر داد که برای چهارمین بار مادر شده است. بعد از به دنیا آمدن گیتی، زندگی شان شیرین تر و گرم تر شد. فرهاد اوقات بیشتری را در خانه سپری می کرد و در کوچک ترین فرصتی که به دست می آورد با خانواده اش به سفر و گشت و گذار می رفت.
آرام آرام همان طور که خودش پیش بینی کرده بود، پسرها بزرگ شدند و به دبیرستان و سپس دانشگاه راه یافتند و نیز کمتر در خانه پیدایشان می شد و هنگامی که گیتی به سن نوجوانی و بلوغ می رسید، دو برادر بزرگ ترش هر دو ازدواج کرده و سومی به خارج رفته بود و تنها مونس منظر و فرهاد، گیتی بود. دختری که هیچ چیز در زندگی کم نداشت. دارای مادری بود که تمام وقت خود را صرف تربیت و نگهداری اش می کرد و پدری داشت که از جان آدمیزاد تا شیر مرغ را برایش فراهم کرده و در اختیارش قرار می داد.
گیتی علاوه بر زیبایی ظاهرش، دختری باهوش و با استعداد بود و همیشه در مدرسه جزو شاگردان ممتاز و درجه اول محسوب می شد. از کوچکی علاقه داشت مانند پدر بزرگ مادری اش پزشک شود. با وجود تعدا زیاد بچه ها و نوه ها در خانوادۀ دکتر فروتن و بزرگمهر، گیتی گل سر سبد همه آنها محسوب می شد و مورد علاقه و مهر بیشتری قرار داشت.
دخترک هرچه بزرگ تر می شد، از برتری و تمایز خودش مطمئن تر و مغرور تر می گشت. در بین دخترهای فامیل که تقریباً همسن و سال بودند، به طرز بارزی مشخص و چشمگیر می نمود و این نکته از دید تیز بین او مخفی نمی ماند. در بین دخترخاله ها و دخترعمه هایش بیش از همه با پونه صمیمی و نزدیک بود و حتی در مسافرتهای تابستانی و یا سفرهای کوتاه تر دوست داشت با عمه اش، ماهرو، و دختر او، پونه، همراه باشد. در میان پسرهای فامیل که همه آنها از گیتی بزرگ تر بودند، مهرداد، پسر ماه منیر، و نیز شروین، پسر خالۀ بزرگش، توجه خاصی به او داشتند.
اما منظر و فرهاد هر دویشان به این گونه ازدواجهای فامیلی روی خوشی نشان نمی دادند. از طرفی، منظر آرزو داشت دخترش به دانشگاه راه یابد و بعد ازدواج کند. هر چند خودش از زندگی اش رضایت کامل داشت، با وجود این گاهی افسوس می خورد که چرا ادامه تحصیل نداده و مانند خواهرهایش مدرک دانشگاهی ندارد.
هنگامی که گیتی دیپلم خود را گرفت و برای امتحانهای کنکور آماده می شد، ماه منیر برای خواستگاری پیش قدم شد. در تمام مهمانیها و گردهماییهای فامیلی، رقابتی که بین شروین و مهرداد وجود داشت، کاملاً به چشم می خورد. در این گونه مواقع، گیتی نمی دانست چه کند و چه رفتاری در پیش بگیرد تا باعث آزردگی هیچ کدام از آنها نشود.
romangram.com | @romangram_com