#هکر_قلب_پارت_85
بهم نگاه کرد..اینبار سریع نگاهم رو که خیره روش بود دزدیدم..
فهمید داشتم فضولی میکردم.کمی با موهام ور رفتم و بعد خیلی بیخیال و آروم رفتم سمتش.
باهم از پله ها پایین رفتیم.داشتم میرفتم سمت در که دستم رو گرفت و به آرومی منو به یه سمت دیگه کشید...
داشتم کم کم عصبی میشدم.اینم گیر داده دست منو بکشه.بابا دراز میشه...
_کجا میری؟راه اینوره؟
با یه دستش دست منو گرفته بود و دست دیگه اش توی جیبش بود...
طرز راه رفتنش واقعا جذاب بود..
با هر قدمی که بر میداشت آدم میفهمید طرف خدای اعتماد به نفسو غروره...بدون هیچ حسی گفت:
_مگه نمیخواستی بدونی کجا بدنمو ساختم؟
نیشم باز شد.یعنی تو خونش وسایل بدن سازی داشت؟
تا به حال از این سالن خونه عبور نکرده بودم..با چشمای ریز شده از کنجکاوی اطرافم رو زیر نظر گرفته بودم.در به در روی دیوارا دنبال دوربین میگشتم...یا اثرات خیلی کوچیکی از لیزر که نشون از محافظت یه جای خیلی مهم باشه.من چقدر خنگم.مگه لیزر با چشم دیده میشه؟...نمیشه؟میشه؟گزینه ی 1؟گزینه ی 2؟من دیوونم؟
اه..حواسم پرت شد.نفهمیدم کی رسیدیم.در خیلی بزرگی رو باز کرد...
انواع و اقسام وسایل ورزشی جلوی چشمم اومدن..با چشمانی حیرت زده وارد شدم..
این چطوری وقت میکرد از همه ی اینا استفااده کنه؟
شنیده بودم که پولدارا تو خونه هاشون سونا و جکوزی و استخر و سالن ورزشی دارن.
ولی وقتی کمی فکر میکردم میدیدم اینجا زیاد از حد وسیله برای ساختن بدن گذاشته شده بود.
اصولا مردم نصف عمرشونو یا خوابن یا تو دست شویی.این فکر کنم سه چهارم عمرشو یا توی سالنه یا داره یکیو هک میکنه....صداش منو از افکارم بیرون آورد:
_میخوای تو هم رو فرم بیای؟
چپ چپ و با تهدید نگاهش کردم و گفتم:
_خوش هیکل تر از من دیده بودی؟
محکم و خیره نگاهم کرد و گفت:هیکلت ظریفه.ولی اگه بخوای بیرون بزنه و ....
چهره ام توی هم فرو بردم و اومدم وسط حرفش و گقتم:
_ایش..چندش...مثل همین دخترایی که تو شبکه فیزیک تی وی میان خودنمایی میکنن؟!!اونا که واقعا حال به هم زنن.صندوق عقب و جلو برا خودشون گزاشتن...
romangram.com | @romangram_com