#هکر_قلب_پارت_76

_حواسم به ساعت نبود...یکم صبر کن تا حاضر بشم.
بدون توجه به حضور هما گفت:چشم عزیزم.هرچقدر دوست داشتی وقت صرف حاضر شدن کن...تا صبحم بشه منتظرت میمونم.
ای تو روحت..پسره ی جلف .برگشتم توی اتاقم و حاضر شدم.حوصله ی آرایش نداشتم....همینم مونده بود واسه این ...و..س..باز خودم رو هم خوشگل کنم..روی مبل منتظرم نشسته بود.با دیدنم از جاش بلند شد و با دستانی باز به سمتم اومد..خودم رو کنار کشیدم...سرتاپام رو برانداز کرد و گفت:
_نمیخواستی آرایش کنی؟من عجله ندارم.
_نه..بریم.
لبخندی به هما زدم و ازش خداحافظی کردم...شروین در ماشین رو برام باز کرد.سوار شدم...درو بست..دوست دخترش بمیره براش...اومد سوار شد و
گفت:کجا بریم؟
_تو منو آوردی بیرون..اونوقت از من میپرسی.
ماشین رو روشن کرد و پاش رو روی گاز گذاشت و گفت:بداخلاق نباش عزیزم...خواستم نظر تو رو هم بپرسم.
_هرجا دوست داشتی برو.
با سرعت میروند...جای نسبتا پرتی نگه داشت.یک باغ کوچیک که معلوم بود زیاد شناخته شده نیست...ولی جای شیکی بود...وارد باغ شدیم...شروین اومد کنارم و دستام رو گرفت...اعتراضی نکردم...برام مهم نبود...مردی با فرم خاص جلومون تعظیم کوتاهی کرد و ما رو به سمت میزی راهنمایی کرد.سرجامون نشستیم.فضای اطراف نیمه تاریک بود و سر میز شمع های بزرگی قرار داشت.شروین خیره شد بهم....چپ چپ نگاهش کردم و وقتی مرده رفت گفتم:چیه بر و بر منو نگاه میکنی.آدم ندیدی؟
خندید و گفت:زبون دراز..
دستاش رو روی میز گذاشت و کمی خم شد و با تخسی گفت:مال خودمی...دلم میخواد نگاهت کنم.
اخمی روی پیشونیم نقش بست.با همون اخم گفتم:به همین خیال باش.
چشمای هیزش رو با لبخند دوباره روم انداخت و چیزی نگفت...زیر لب گفتم:هیز
فکر کنم شنید.چون خنده اش عمیق تر شد.چشماش رو به لبام دوخت و با ابروهایی بالا رفته زیر نظرشون گرفت...معذب شدم و گفتم:آدم باش شروین.پشیمونم نکن.
همون موقع گارسون اومد و سفارش ها رو گرفت.شروین بطری م*ش*ر*و*ب هم سفارش داد..با تعجب گفتم:
_مگه اینجا م*ش*ر*و*ب هم سرو میشه.
گردنش رو کج کرد و صدای ترق توروق استخو هاشو در آورد و گفت:آره عزیزم.اینجا هرچیزی سرو میشه.رستوران قانونی نیست..شخصیه.کمتر کسی اجازه ی ورود به اینجا رو داره.
بی تفاوت شونه ای بالا انداختم و گفتم:
_باشه.فقط زیاده روی نکن.
غذامون رو آوردن...شروین دستمالی روی پاهاش انداخت و با لذت به غذا ها زل زد و دستاش رو به هم کوبید و گفت:
_این غذا خوردن داره.

romangram.com | @romangram_com