#هکر_قلب_پارت_175
اون هم با چشمانی شیطون تر از من نگاهم کرد و گفت:
_اینکه دیگه این عطر رو اجازه نداری جز در مواقعی که با منی بزنی...
چشمام آروم آروم گرد شد و رفته رفته جای خودش رو به اخم ظریفی داد و با حرص گفتم:
_شهاب...به من دستور نده...
خندید و گفت:
_این دستور نیست...
_پس چیه؟
دوست داشتم بگه یه خواهشه...
_دستور رو میشه ازش سرپیچی کرد ولی چیزی که من گفتم یه قانونه...یه قانون..متوجه شدی دختر شیطون؟
عصبانیتی که داشت از حرفاش تو چهره ام به وجود میومد با حرف آخرش دود شد رفت هوا...دختر شیطون؟خوشم اومد از این صفتش...نگاه عمبقی به هم انداختیم....دستم رو آروم و و.س.و.س.ه برانگیز بین موهاش حرکت دادم...هیچی برام مهم نبود جز اینکه باهاش باشم...من و اون....تنها...تو چشماش میدیدم که اونم میخواست....
دستاش رو از دور کمرم باز کرد و دو طرف سرم روی دیوار گذاشت...از حالتش ترسیدم..ولی اون بعد از نگاه دقیقی که به جزء جزء صورتم انداخت با خشونت عجیبی ب.و.س.ه ای طولانی ازم گرفت...گرمم شده بود...کم کم داشتم بی حال میشدم....ولی اون ول کن نبود...لبام درد گرفته بود...فکر کنم دیگه هیچ اثری از رژم باقی نمونده بود...در آخر یه گاز ملایم از لبهام گرفت و جدا شد....خمار نگاهش کردم..نگاه اون بدتر از من بود...توی اون وضعیت یاد جشن افتادم اگه یکی یه مرتبه میومد بالا!!!با این فکر سریع دستم رو از دور گردنش آوردم پایین ولی اون تکون نخورد...با صدایی آروم که بخاطر حالم بود گفتم:
_الان یکی میاد بالا.
نگاه خندان و در عین حال خماری بهم انداخت و ازم فاصله گرفت...با زیاد شدن فاصله تازه حس شرم و خجالت بهم رو آورد...برای همین به جای اینکه به شهاب نگاه کنم به در نگاه کردم و گفتم:
_بهتره برگردیم تا کسی متوجه نبودمون نشده..
قبل از اینکه حرکت کنم با یه دستش نگهم داشت و دست دیگه اش رو زیر چونه ام گذاشت و گفت:
_به من نگاه کن...
بهش نگاه کردم..نمیدونم توی چشمام چی دید که لبخندی روی لبهاش اومد...زمزمه کرد و گفت:
_همیشه به چشمام نگاه کن...
منتظر بودم بگه دوستم داره...بگه میخوامت هلیا..بگه دیوونتم..میپرستمت..ولی هیچی نگفت...هیچی...همینطور منتظر نگاهش میکردم که آروم تر از قبل گفت:
_برام سخته که با شونه های ب.ر.ه.ن.ه توی اون جمع باشی...
نا امید از به زبون نیاوردن چیزایی که دوست داشتم بشنوم گفتم:
_پس چطور جلوی تو میتونم...
اومد وسط حرفم و با نگاهی سرزنش گرانه گفت:
romangram.com | @romangram_com