#هکر_قلب_پارت_13

پسره چند ثانیه نگاهم کرد و کم کم خنده ای روی صورتش شکل گرفت و در عرض صدم ثانیه به قهقهه تبدیل شد.اطرافیان با تعجب نگاهمون کردن.سرمو بردم نزدیک تر و به آرومی گفتم:
_آقا چرا میخندین.حرف خنده داری براتون نزدم.
خنده شو جمع کرد و گفت:شما اصلا چطوری اینجارو پیدا کردین؟اینجا که جای بچه بازی نیست.
با کمی خشونت گفتم:شما با ایناش کاری نداشته باشین.هزینه شو پرداخت میکنم.
به صندلیش تکیه داد و گفت:کارتون چیه؟
_گفتم که یه هکر میخوام.
دوباره داشت میخندید که با عصبانیت گفتم:آقـــا.
دستاشو گرفت جلوش و گفت:اکی.....ولی خب تو مثل اینکه چیزی از اینجا نمیدونی.هکر های اینجا در خدمت دولت ایرانن.برای کار های شخصی نمیتونی به دیدنشون بری.تو کارتو به من بگو شاید من تونستم کمکت بکنم.
چپ چپ نگاهش کردم و گفتم:اگه بخوام خودم آموزش ببینم چقدر وقت میبره؟
_چندین ماه.البته اگه باهوش باشید.
_به باهوش بودنم که شک نکنید.
در حالیکه خودکارشو روی میز مبکوبید گفت:بر منکرش لعنت.
چند ماه خیلی زیاد بود.من میخواستم زودتر به هدفم برسم.همیشه توی کارهام عجول بودم.
_خودتون کی وقت دارید بهم کمک کنین؟
دستاشو گذاشت روی میز و خم شد روی مچ دستش و گفت:تو مشکلت رو بگو.
براش توضیح دادم که یه نفر اطلاعاتمو دزدیده و حالا من هم میخوام اطلاعاتمو از توی کامپیوتر اون پس بگیرم.
لبخندی اومد روی صورتش و گفت:برای اینکارها که باید برین پیش پلیس.این کاری که شما میخواهید من انجام بدم خلاف قوانینه.ولی.....
سرمو بردم جلو و گفتم:ولی چی؟
ابروهاشو انداخت بالا و گفت:ولی.....
_سر پول باهم کنارمیایم.
لبخند دو تامون عمیق شد.
با افتخار گفت:حالا که اینطوره نیم ساعت بیشتر وقت نمیبره.
با هیجان چشمامو درشت کردم و دستامو کوبیدم به هم و گفتم:واقعا؟

romangram.com | @romangram_com