#گوتن_پارت_66

- به عزیزت بگو وقتی با تلفن حرف می زنن صدای تلوزیون رو تا ته زیاد نمی کنن.

مکث کرد. حالت چهره اش طوری بود که انگتر می خواست چیزی بگه ولی مردد بود‌.

- یه سوالی هم هست که بد جوری ذهنم رو مشغول کرده. گوشی تو جادوییه یا این که با نیروی هوا کار می کنه؟

این دیگه تهِ تهِ تهِ بد شانسی بود.

با کف دست زدم رو پیشونیم و زیر لب به گوشی لعنتی ام بد و بیراه گفتم.

اصلا حواسم نبود که از دیروز که شارژ گوشیم تموم شده بود، یادم رفته بود بزنمش توی شارژ.

با صدای سرفه ساختگی کسی به سمت چپم نگاه کردم.

همون پسر جوونی که از آیفون دیده بودم یه گوشه وایستاده بود و ما رو نگاه می کرد.

همین که دید دارم نگاهش می کنم سری تکون داد و گفت:

- نیروان بهرامی هستم. به عنوان محافظ شما اینجام.

چپکی نگاش کردم و به زور جلوی زبونمو گرفتم تا بهش نگم: خوب شد گفتی وگرنه فکر می کردم قراره جای گلدون اونجا بزارنت!

صداش یه جوری بود. انگار هم کلفت بود و هم نازک. قیافه خشک و رسمیش هم که بماند! زده بود رو دست آرشان!


romangram.com | @romangram_com