#گوتن_پارت_153
منتظر نموندم که آرشان و محمد بیان و رو یه تخت سنتی چوبی نشستم.
فضای رستوران حالت سنتی داشت و جای میز و صندلی از تخت چوبی استفاده کرده بودن. یه حوض بزرگ آبی وسط رستوران تو چشم می خورد و یه آهنگ شمالی در حال پخش شدن بود.
عکس های مینیاتوری شاهنامه رو دیوار و کاشی های رنگی هنر مینیاتور رو با فضای سنتی رستوران به خوبی ست می کرد.
یه پسر جوون که یه دفترچه یادداشت دستش بود اومد سمتمون. به غذاهایی که با خط درشت روی بنر نوشته شده بود نگاهی انداختم و یکی رو انتخاب کردم و بهش انتخابم رو گفتم.
یارو سری تکون داد و گفت:
- نداریم!
خب بگو چرا اسمش رو می نویسین آدم به هـ*ـوس بیوفته!
چند تا دیگه انتخاب کردم که باز گفت نداریم!
کلافه از دستش گفتم:
- خب بگو چی دارین؟
- کشک بادمجون، سیب زمینی سرخ کرده، فسنجون، شنیسل، خورشت کرفس، ترشه تره و اشگنه! البته سیب زمینی و شنیسل تو منو نیست و بخاطر اینکه زیاد مشتری داره گذاشتیم.
لبام رو جمع کردم و در نهایت به سیب زمینی سرخ کرده و شنیسل رضایت دادم.
romangram.com | @romangram_com