#گوتن_پارت_151

- وای خدا پام! وای خدا مردم! درد می کنه وای خدا... پام داره قطع می شه آی آی !! ای وای مردم.

با چشمای گرد شده داشتم نگاش می کردم. محمد که بی توجه داشت به رانندگیش ادامه می داد و حتی نیم نگاهی هم از آینه به آرشان نمی انداخت.

خیلی عجیب بود! محمد که تا الان داشت با نیروان خیره نگاهمون می کرد حالا بی تفاوت داشت به کار خودش ادامه می داد و به روی خودشم نمیاوورد.

اما نیروان هنوز مثل من با چشمای گرد شده داشت آرشان رو نگاه می کرد.

دوتامونم خشک شده بودیم‌. یعنی انقدر ضربه ی من محکم بود که با این همه عضله ی ورزشکاری بازم دردش گرفته؟

نیروان یکم بعد که بی تفاوتی محمد رو دید اونم بی خیال شد و بی توجه به صندلی اش تکیه داد.

آرشان هنوز داشت آی و اوی می کرد و هر از گاهی زیر چشمی نگام می کرد.

لبام رو تو دهنم جمع کردم ‌ تکیه دادم به در. با نگاهی خیره و مثلا مظلوم داشتم نگاش می کردم که یهو ساکت شد.

یه دور به همه نگاه کرد ‌و به من که رسید یه لبخند ملیح زد و صاف و خونسرد نشست سر جاش.

دهنم تا آخرین حد ممکن باز مونده بود.

یه جوری آی و اوی می کرد که گفتم واقعا داره می میره. نگو همه اش فیلم اش بوده! چقد تو ساده ای نفس.

می گم چقد کلی بازی در میاره واسه یه ضربه الکی. با خونسردی داشت از پنجره ی سمت راستش بیرون رو نگاه می کرد.


romangram.com | @romangram_com