#گوتن_پارت_145
تکون تکون خوردنای ماشین هرچند کم رو حس می کردم. داشتم غرق می شدم تو رویاهای خوابم که یه چیزی روم افتاد. دیکه هیچی نفهمیدم.
چشمام رو که باز کردم اولین چیزی که دیدم سقف شیری رنگ ماشین بود.
سمت راستم رو نگاه کردم؛ از پشت تشخیص دادم که نیروان سمت شاگرد راننده و محمد سمت راننده نشسته بود.
پس آرشان کو؟ یکم سرم رو بیشتر آوردم بالا، آرشان رو ندیدم. هنوز از خواب سیر نشده بودم. مثل متخصص ها داشتم فکر می کردم کجاست.
یکم سرم رو آوردم بالاتر و یه تیشرت جذب طوسی توجهم رو جلب کرد.
نگاهم رو آوردم بالاتر؛ آرشان رو دیدم که سرشو تکیه داده بود به شیشه ی پنجره و خوابیده.
در آن واحد چشمام به گردی دو تا تخم مرغ شد. تعجب کردم، من چجوری سرم رو آوردم بالا آرشان رو دیدم؟ هعی! یعنی من رو پاش خوابیده بودم.
پس بدبخت پاش یه دور مورد تعمیرات یا همون سرویس شدن قرار گرفته بود از جانب من!
سریع از رو پاش بلند شدم و سرم و از رو پاش برداشتم.
جایی که سرم روی پاش بود قشنگ روی شلوار کتون سورمه ای رنگش مشخص بود، با بد جنـ*ـسی تمام سر خوش از دسته گلی که رو پاش کاشته بودم خندیدم و لبخند شیطنت آمیزی زدم از اینکه پاش رو نابود کردم.
فکر کنم پاش طوری خواب رفته و لمس شده که تا یه ساعت بی حس بمونه نتونه راه بره.
از فکر اومدم بیرون؛ تازه متوجه کت سورمه ای کاربنی ای که روم بود شدم.
romangram.com | @romangram_com