#گوتن_پارت_133


هیچی درست نمی شه.

ابرا دارن می بارن،

مثل من غصه دارن.

قصه هاشون جور واجور،

همش دارن می نالن.

ستاره ها تو ابرا،

انگاری قایم شدن.

چشمای من دوباره

غمگینن و تر شدن...

- اینجایی تو؟ پاشو؛ بلند شو ببینم! آرشان پوست کله امونو کند! بیچارمون کرد، هی می گـه باز مراقبش نبودین معلوم نیس چی شده کجا رفته نکنه بلایی سرش اومده باشه! کل ویلا رو بهم ریخته. خونه رو گذاشته رو سرش.

به نیروان نگاه کردم که چتر به دست و دست به سـ*ـینه رو به روم وایستاده بود. موشکافانه نگاهم می کرد.

هوفی کردم. یه طوری حرف می زد که انگار من بچه ی دو سه ساله ای بودم که باید مراقبم می موندن! نه انگار قضیه خیلی جدی تر از چیزی بود که بتونم تصورشو بکنم!

romangram.com | @romangram_com