#گوتن_پارت_13
- آنقدر می بنوشم از چشم به جای اشک
ش*راب...
برون زند رها کند مرا ازین سراب،
در غمت ناله های من رسیده تا به آسمان،
تو هم اگر شنیده ای بیا به پیش من بمان...
صدام اوج گرفت. دستم و گرفته بودم جلوی دهنم و ادا درمی اوردم:
- ببار ای ابر طوفانی، بر این بخت سیاهم
از این باران چه می خواهی که همچون من خراب است.
دیدی یه وقتا وسط خنده گریه ات می گیره یا وسط گریه می خندی؟ حال غریبیه. نمی دونی غم یا حتی شاید یهو از کجا پیداشون می شه و چطوری هم یهو می رن!
- ببار... ای... اب...ر طو...فا...نی ...
صدام بریده بریده شد. نفس نفس می زدم. بغض صدامو تحت سلطه ی خودش دراورده بود.
درد که شاخ و دم نداره داره؟
romangram.com | @romangram_com