#گوتن_پارت_12

یه هفته ای از اومدن اون مردا به خونمون می گذشت و دیگه کسی نیومده بود سراغ بابا. وقتی بعد از تموم شدن کلاس ها، ماشین رو پارک کردم و پیاده شدم، جمعیت زیادی رو اطراف ساختمون خونمون دیدم. بینشون یه آمبولانس سفید رنگ هم خودنمایی می کرد. همسایه ها به طور عجیبی نگام می کردن. نگاهشون یه هول ولایی به دلم انداخت. با قدمای سست رفتم نزدیک تر. به سختی نفس می کشیدم.

بالاخره سکوت شکسته شد و یکی از همسایه ها بعد از کلی من و من کردن گفت: تسلیت می گم نفس جان! غم آخرت باشه!چیزی ندیدم و نشنیدم. به جز صدای گومب گومب قلبم که اصرار داشت سـ*ـینه امو بشکافه و بیوفته روی زمین. نگاهم خیره به پارچه ی سفید رنگ بود. بابا سکته ی قلبی کرده بود و درجا...! دکتر همسایمون که معاینش کرده بود می گفت در اثر تنش روحی...!

باورم نمی شد نه این غیر ممکن بود! پله ها رو دوییدم تا برسم خونه. در باز بود و معلوم بود که در رو شیکسته بودن. نه غیر ممکنه!

همه جا بهم ریخته بود و وسایل پخش و پلا و شکسته روی زمین بودن.

نه! الآن بابا مثل همیشه رو صندلی چوبیش کتاب به دست نشسته و منتظره تا من بیام خونه و با هم چایی عصرونه رو بخوریم...!

دفتر رو بستم و گذاشتم تو کوله پشتیم. هوا تاریک شده بود.

رو برگای خشک شده ی زمین دراز کشیدم و از بین شاخ و برگ بزرگ درخت ها که انگار آسمونو خراش می دادن به آسمون خیره شدم. دو ماهی می شه که تو خالی شدم. بدون اینکه به چیزی فکر کنم خیره می شم به یه نقطه و چند دقیقه ای بی حرکت تو همون حالت می مونم.

یه جور خلسه ی عمیق! سنگینی یه چیز خیلی بزرگ روی سـ*ـینه ام...

به ساعت مچیم نگاه کردم، هشت بود. آهسته از جام بلند شدم و خاک رو لباسم رو تکوندم. بعد از برداشتن کوله ام رفتم داخل خونه. همه جا سوت و کور بود. این سکوت رو ترجیح می دادم به بودن اون... هوفی کشیدم و به قدمام سرعت دادم.

خونه ی به این بزرگی دارن و قلبشون انقدر کوچیکه؟ خونه ی به این بزرگی دارن و بازم دنبال ارث و ثروتن؟ فقط انگار از ثروتمند بودن پولشو دارن ... ثروتمند بودن که فقط به پولداری نیست، کسی که یه قلب مهربون و بخشنده داره ثروتمنده. کسی که هنوز کنار پدر و مادرش زندگی می کنه و حتی گاهی غرغرهاشونو به جون می خره ثروتمنده، کسی که بلده ببخشه ‌و سخاوتمند زندگی کنه ثروتمنده... کسی که یه باطن بی ریا داره ثروتمنده!

هیچی ندارن جز پول هیچی!

یه دست لباس برداشتم و رفتم حموم. در حین دوش گرفتن آواز می خوندم:


romangram.com | @romangram_com