#گودبای_تهران_پارت_27
با ناراحتی گفتم: اره ، ولی اون ازم معذرت خواست !
ترنم: رفتارش عوض شد؟ گذاشت تو با سهیل ازدواج کنی؟ گذاشت تو بدون مراقب بری بیرون؟
-حق با توئه ترنم
روشو برگردوندو گفت: سری بعدی خواستید برید ، منم هستم
با تعجب نگاهش کردم گفتم: تو کجای بیای؟
با بغض گفت: ناپدریم دیروز صبح مرد
-این که خوبه ، مامانت دیگه زجر نمیکشه دیگه ازش کتک نمی خوره
با پوزخند گفت: پسراش بزور مامانمو تحمل میکنن ، دیگه جایی برای من نیست ، چند وقت دیگه ام باید از خوابگاه بیام بیرون
کلا دیگه جایی واسه زندگی ندارم
حس بدی بهم دست داد
-باشه اگه دوباره برنامه چیدیم تورم میبریم ولی اگه دیگه نخواستیم فرار کنیم تو میای اینجا پیش من باهم زندگی می کنیم
لبخند تلخ زدو گفت: ممنون ، بخاطر بودنت
romangram.com | @romangram_com