#گودبای_تهران_پارت_13
خب هرکسی ی مدل زندگی داره.....اینماز زندگی ما
بگذریم
دیدم تو اتاق حوصلم داره سر میره واسه همین تصمیم گرفتم برم پایین
از اتاق اومدم بیرون طبق معمول نشستم رو نرده سنگی سر خوردم ، صدای غر غر نصرت خانم می اومد
با خنده رسیدم به مقصد
گفتم: ای بابا نُصی بیخیال بادمجون بم افت نداره
نصرت: دختر تو اخر منو میکشی
خندیدم گفتم: خدانکنه فداتشمممم
رفتم دم اپن وایسادم ، شروع کردم به ناخنک زدن سالاد
-میگمنصی ، چخبر از سریالای جدید؟
گفت: هیچی یکیشون که خیلی قشنگ بود دیشب تموم شد
تو همین حین بابا اومد تو ، سرش تو گوشیش بود ، رفت رو مبل نشست
romangram.com | @romangram_com