#گناه_من_رسوایی_نیست_پارت_86
تصمیم دارم توراه برگشت ازش تشکرکنم وهمین طورمعذرت خواهی
چقدراین روزاهمه چیزعوض شده.یادمِ وقتی بچه بودیم عروسیاتوخونه های خودمون برگزارمیشد.کل محل واسه نظم دادن به عروسی بسیج میشدن
خونه ی صاحب مجلس میشد قسمت زنونه.خونه ی یکی ازهمسایه هامردونه وتویه خونه دیگه ام دیگای بزرگ میزاشتن.واسه طبخ غذا.بوی غذای
عروسی تاچندتاکوچه بالاترمیومد.یه عطری داشت این غذاکه وصف نشدنی بود.مردم معتقدبودن فرشته هامیان وتوی غذای عروسی عطربهشتی
میریزن واسه همینِکه عطروطعم غذای عروسی وهیج جانمیبینی.
اماحالاچی همه چیزفرق میکرد.همه ی اون سنتاورسم ورسومامثل قصه ی مادربزرگاقدیمی شده بود
همه چیزامروزی بود.مثل عروسی امروز.که توی سالن تالاربرگزارمیشدهمه شیک وقشنگ رفته بودن ارایشگاه.لباسا ومدلای عجیب.خوبه حداقل بایه
پرده که وسط کشیده بودن قسمت زنونه مردونه روجداکردن.
هرچنداین پرده توذوق می زنه اماوجودش معذب بودن مهموناروجبران کرده.
به وسط سالن نگاه میکنم که مخصوص رقصِ.عده ای درحال هنرنمایین وچقدرم بی استعدادن دراین زمینه.
یکی نیست به اینابگه بلدنیستیدمجبورتون کردن.
پوفی ازسرعصبی بودن می کشم.اصلاًحوصله ی این مجلس ونداشتم.عصبی شدن هماازدستم به خاطررفتارخودسرانه ام وهمین طورلباسی که
خریده بودم باعث شدبه این جشن بیام
نگاهی به هما کنم بانگارغرق درصحبتن.مینایکی دیگه ازدوستاشونم کنارشون نشسته وگاهی توبحثاشرکت می کنه.امااون مثل من بی حوصله به
نظرمیاد
حضورعروس دومادهمراه باصدای کل کشیدن وبوی اسپندنشون میده هنوزبعضی سنتاجایگاه خودشونودارن.
می خوام به چهره ی ترلان دقیق شم اماصدای بحثاباعث میشه.نگاه متعجبم مثل اکثرحاضرین به پرده ی وسط سالن جلب شه.
ظاهراًیکی ازاقایون پرده روکنارزده ویکی دیگه رفته که پرده روسرجای اولش بزاره.وهمین باعث بحسشون شده بود.خانواده ی دامادمخالف کنارزدن
پرده بودن وخانوادهی عروس موافق.
صدای همهمه ی جمع بلندشده بود.خانماخیلیاشون بلندشدن ورفتن مانتوهاشون وپوشیدن.
یه نگاه به ظاهرخودم انداختم.خداهماروخیربده که تاکیدکردلباسامون پوشیده باشه واززیباخانم خواسته بودبالاتنه ی لباسوواسم درست کنه.
موهامم بامدلی که بسته بودکاملاًپوشیده بودوگرنه حالامنم بایدبه سرنوشت اینادچارمیشدم.
بنده های خداقدرتشونم کم بودچون تواین کشمکش خانواده ی عروس موفق شدن وخانواده ی دامادیه عده شون قهرکردن ویه عده اشون باهمون
مانتوهاروی میزای چیده شده دراطراف سالن نشستن.مرداشونم که خیلی عصبی بودن ومشخصاًبه حرمتی هنوزحضورداشتن کنارشون قرارگرفتن
ورسماًمجلس مختلط شد.
ظاهراًهمه چیزاروم شده بود.مادرنویدباخوشرویی تلاش میکردازحاضرین عذر خواهی کنه.
romangram.com | @romangram_com