#گناه_من_رسوایی_نیست_پارت_18

ای روشنیدم. با تردیدپرسیدم :

- گوشی روپخشه؟

پگاهم انگاردستپاچه شده بود :

- نه چرا این حرفو میزنی؟

نمیدونم چرا اصلاحس خوبی نداشتم بلافاصله بایه خداحافظی سرسری گوشیو قطع کردم و همون حال خرابم بازم سراغم اومد.اضطراب شدیدی

وجودمو گرفته بود.چه اتفاقی قراربودبیفته؟ تکلیف من چی میشد؟ زنگ تلفن منو از عالم خیالات بیرون کشید. شایان بود حوصلشو نداشتم یه جورایی

منویاد اتفاقات دیروزمی انداخت و حالمو بدمیکرد. لعنتی گوشی انقدر زنگ خوردکه قطع شد چند دقیقه بیشتر نگذشته بودکه دوباره گوشی زنگ خورد

بازم شایان بودگوشیمو رو سایلنت گذاشتم.آبی به دست وصورتم زدم که شاید یکم از رنگ پریدگی صورتم کم شه و حالم سر جاش بیاد.رفتم توی

حال دیگه کم کم باید سرو کله پریا پیدا میشد.بایدطبیعی تر رفتار میکردم انگار نه انگار که اتفاقی افتاده. بلندشدن صدای زنگ خونه خبر اومدن یکی

ازاهالی خونه رو میداد بدون اینکه بپرسم کیه درو زدم و رفتم رو راحتی جلو تلویزیون نشستم بی هدف کانالای تلویزیونو عوض کردم. بدون توجه به

اینکه هرکانالی داره چی پخش میکنه با بازشدن درورودی نگام به سمت درچرخید.نگام تونگاه شایان قفل شد. لرزش خفیفی به بدنم افتاده و

ناخودآگاه تا آخرین حد ممکن توی مبل فرو رفتم. بغض بدی به گلوم چنگ می زد.با چشمهای پرشده از اشک نگاهش کردم که اومد و کنارم نشست و

پرسید :

- حالت خوبه؟

همونطور نگاهش کردم. دلم می خواست یه حرفی بزنم اما نمی تونستم. نمی خواستم ضعیف باشم اما حالم دست خودم نبود.

- چی شده ؟چرااینجوری میکنی؟ اتفاقی نیفتاده که. به خودت نگاه کردی؟ رنگت وحشتناک پریده. ازچی میترسی ؟به من شک نداشته باش.

خواستم بگم از تو میترسم امانتونستم حرفی بزنم فقط سرد نگاش کرد...امااون بدون توجه به نگاه سردم به حرفاش ادامه داد :

- من تااخرش باهاتم اما اگه تو به خودت شک داری...

حرفشو نا تموم گذاشت و بهم نگاه کرد.چه حرف نامربوطی. مگه میشه آدم به خودش شک داشته باشه؟ خواستم اینو بگم اما بغض توگلوم اجازه

هیچ حرفیو بهم نمی داد :

- ا...شایان پسرم کی اومدی؟

صدای مامان رو از پشت سرم می شنیدم. به سختی بغضم رو قورت داده.رواز شایان می گیرم وصداشومی شنوم که میگه :

- سلام عمه تازه اومدم

- خوش اومدی من تو اشپزخونه بودم صدای زنگم که شنیدم گفتم لابد بچه هان پرین مادرچرا بهم نگفتی شایان اومده؟

نگاه مامان روصورت رنگ پریدم مات شدوبه سختی گفت :

- چیزی شده حالت خوبه ؟چرارنگ وروت این شکلیه؟

romangram.com | @romangram_com