#گلشیفته_پارت_44

فريد به همراه داداشش فربد كه خيره به من بود رفتن داخل.

نگام به صورت عصباني هانيه افتاد. و زدم زير خنده و گفتم_حالا اون يه چيزي گفت .به نظر مت تو اصلا تپل نيستي.

هانيه خوشحال شد و گفت_واقعا. راست ميگي.

خنديدم و گفتم_اره عزيزم نو تپل نيستي.تو خيلي چاقي.

اينو و گفتم و فرار.ميدونستم دستش بهم بخوره كشته منو.

هاني چاق نبود تپل هم نبود.بيچاره فقط هيكلش پر بود كه به نظر من خيلي هم قشنگ بود.لپاش گرد و قشنگ بودن.

هاني_هي دختر كجايي تو؟ميگم من لباس ندارم بپوشم.

_هاني.تو اين همه لباس داري؟برو بيرون لباس تنم كنم ميام كمكت.

يه دست لباس تو خونه اي پوشيدم و اومدن پيش هاني.اين همه لباس اخر هي غر ميزنه.يه دست كت دامن ساتن بنفش كه كمربند و دكمه هاي طلايي خوشگلي داشت بهش دادم. پو شيدش خيلي بهش ميومد.

هاني_فريد گفت نميخواد امشب شال بزني.

موهاش و واسش لخت كردم و ريختم رو شونه اش و با يه كليپس بنفش و طلايي يكم از موهاي پشت سرش و بستم و بقيه اويزون بودن.يه ارايش خوشرنگ و مليح هم زد تنگش و واي خدا محشر شده بود.بوسش كردم و رفتم كه اماده شم.

يه ساپورت مشكي و تونيك تنگ ولي تا رو زانوي سورمه اي پوشيدم كه يه پاپيون خوشگل پشتش داشت.موهام و شونه كشيدم و بالاسرم بستم ولي چتري هام ريختن رو پيشونيه نسبتا بلندم.يه شال از رنگاي مختلف و رنگاوارنگ كه بيشتر ابي و سورمه اي داشت سرم زدم.عطر شكلاتيم و زدم و يه مداد پر رنگ تو چشمم كشيدم.يه رژ گوشتي رنگ ولي ملايم رو لبم زدم و كالج هاي توري سورمه اي هم پام كردم و صندلاي طلاييم هم در اوردم واسه هاني.

رفتم در اتاقش و بهش دادم و پوشيد.دوتامون خوشگل شده بوديم.

هاني تا منو ديد گفت_گلي..كاشكي من مرد بودم ميومدم تو رو ميگرفتم.

يكي زدم تو سرش و به دماغم چين دادم و اومدم بيرون.اين هاني هميشه حالم و بهم ميزد.اه.

خاله داشت اماده ميشد.عمو هم اماده بود و تو سالن نشيته بود.حسام تواتاقش بود.رفتم تو اشپزخونه كه امير سام و ديدم.تا منو ديد گفت _اوه ماي گاد.خدا اين پري خوشگله كيه؟تو خونه ما چكار ميكنه؟

يكي زدم تو بازوش و گفتم_لوس نشو.خودت و بگو واسه كي انقد تيپ زدي؟

اخم كرد و گفت _مگه توواسه كسي خوشگل كردي؟


romangram.com | @romangram_com