#گلشیفته_پارت_37

هنوز کوچه خودمون و رد نکرده بودم که یه پسر جوون 17_18 ساله که قبلا هم دیده بودمش اونورا اومد کنارم و گفت_چطوری خوشگله؟

با ترس کشیدم کنار که گفت_دختر تو چشات چه رنگین؟چقد خوشگلی؟

دیگه حالم از این جمله بهم میخورد.شاید باید خیلی هم کیف میکردم و شاید به این همه زیبایی مغرور میشدم ولی من دوست داشتم بیشتر چشم و ابرو مشکی باشم .

محلش نذاشتم .داشتم به راه خودم ادامه میدادم که دستم کشیده شد .برگشتم همون پسره بود.داشت با خنده نگام میکرد.هرچند خندش نا پاک و ترسناک نبود ولی من خوشم نیومد.

پسره_میدونستی تا حالا دختری به قشنگیه تو ندیدم.

دستم و کشیدم و گفتم_ ولم کن.

دوباره دستم و کشید و گفت_چقد عجله داری تو؟وایسا.راستی من پیمانم.تو چی؟

همون موقع صدای داد و فریاد دوتا پسر دیگه هم اومد.نگاه کردم دیدم امیر سام و فرید دارن با عصبانیت میان سمتمون.

امیر یقه پسره رو گرفت و گفت_دستت و بکش بی ناموس.

پسره دست امیر و از یقش جدا کرد و گفت_به تو چه ؟چکار داری؟

امیر اون موقع هنوز باشگاه نرفته بود و لاغر و دراز بود.

عصبانی گفت_یه بار دیگه ببینم مزاحمش بشی روزگارت سیاه.

پیمان با اینکه ترسیده بود ولی حق به جانب گفت_به تو چه؟چه کارشی ؟

ایندفعه فرید عصبی رفت جلو با دستش زد زیر چونه پسره و گفت_داداششه.خر فهم شدی.

تا گفت خواهرش حس خوبی بهم دست داد.حس کردم الان شهاب داره واسم یقه پاره میکنه.نگاش کردم هنوز صورتش اخمو بود.

پیمان همون پسره گفت_امارش و دارم .یکی دو سالی هست اومده ایم محله.بعدم تو خواهرت یکی دیگست.اون و دیدم.نکنه انتظار داری باور کنم مامانت یه دختر 14 ساله زاییده.

امیر غیرتی رفت جلو و پسره رو هل داد و بلند داد زد_میبندی دهنتو یا نه؟پسره بی غیرت.

فرید جلوی امیر و گرفت .پسره بلند شد ایستاد.لباساش و تکوند و گفت_با اینکه میدونم خواهرت نیست ولی چون ازش خوشم اومده بهت میگم.قصدم بد نبود فقط خواستم بهش بگم حواسش و جمع کنه و مراقب خودش باشه.پسرای کوچه بالایی مال همین دبیرستانه واسش نقشه ریختن تورش کنند.خوشگله نگهداریش سخت تره.مراقبش باش.


romangram.com | @romangram_com