#گلشیفته_پارت_2

_شفتالو و زهر مار.اسم به این قشنگی درست بگو دیگه.

هانیه_خب حالا.همچین میگه اسم به این قشنگی انگار میخواد بگه هانیه.برو بابا تو هم با این اسمت.اخه اینم اسمه تو داری؟

_برو بابا تو هم ادم نمیشی.ها چته .چکارم داری؟

هانیه_بیا بیرون بابا حوصلم سر رفت.

_خب زیرش و خاموش کن سر نره.

هانیه_هر هر هر .خندیدیم.قدیمی.یکم خودتو اپ تو دیت کن عزیزم.

وای خدا دیگه خسته شدم از دست این هانی.دیوونم کرد.کلافه گفتم_خب هانیه خانم حالا میگی چی میخوای عزیزم؟

هانیه عین این خرا که بهشون تی تاپ دادن چشماشو لوچ کرد و یه عشوه خرکیم اومد و گفت_بیا بریم بازار؟

_هانی اصلا حرفشم نزن.اصلا حوصله ندارم.حالا هم برو بیرون.

هانیه_گلی.گلشیفته.شیفته جان.گلکم...

خندم و قورت دادم و گفتم_کوفت.حالا شدم گلکم.تا همین دو دقیقه پیش که شفتالو بودم.

هانیه_من غلط کردم.حالا میای؟جون من؟

_کی؟

هانیه_فردا قربونت برم.

_خب حالا تا فردا.فقط هم بخاطر خریدای دانشگاه میاما.حالا هم برو بیرون دیگه.

هانی پرید صورتم و یه ماچ پر اب کرد و همینطور که میرفت بیرون گفت_جیگرت و شفتالو جون.

این و گفت و سریع رفت بیرون و درو محکم بست.

وای خدا این دختر دیوونه است.هانیه برام از خواهر عزیزتره.زمانیکه نیاز شدیدی به خواهر و خونوادم داشتم شد خواهر واقعیم.انقد مهربونه که بعضی وقتا فکر میکنم تو دنیا با محبت تر از اون دیگه نیست.هانیه صورت ناز و با نمکی داره.پوست گندمی و چشمای سبز یشمی و موهای قهوه ای سوخته.همسن خودمه.


romangram.com | @romangram_com