#گلشیفته_پارت_17

قلبم شروع کرد زدن.وای چش شد تا الان که نرمال میزد.اب دهنم و قورت دادم و گفتم_حالا مگه موفقم بودم.

یه چشمک زد و یه لبخند موذیانه و گفت_مگه هانی و درست نکردی؟

این و گفت و با همون خنده رو لبش رفت تو.پسره دیوونه .داشتم سکته میکردم.گفتم الان چی میشنوم.منظورش با هانی بود.اروم رفتم دنبالش.خریدام و گذاشت داخل و با یه لبخند مهربون از کنارم رد شد و رفت بیرون.لبخندای امیر سام خیلی شیکن.خیلی.

هانیه_وای گلی بدو دیر شد.

_اومدم بابا بذار کفشام و بپوشم.چقد هولی؟

هانیه_به من چه .نمیبینی حسام دستش و گذاشته رو بوق.دیوونم کرد.

کفشام و پوشیدم و رو به هانی گفتم_خوبم؟

هانی_خوبتری.بدو دیر شد.

امروز می خواستیم بریم دانشگاه واسه انتخاب واحد.قرار شد حسام منو هانی رو برسونه و امیر سام بیاد دنبالمون.تندی رفتیم سوار جنسیس مشکی حسام شدیم.اخ که من میمیرم واسه ماشین حسام.هانی نشست جلو و منم عقب.

تا نشستیم حسام گفت_عجله ای نیست خانما.کاری دارید منتظر میمونم.

هانیه_ا راست میگی.خو یه دقیقه وایسا من...

که حسام گازش و گرفت و رفت.

حسام_عفریته ها.رو که نیست.

هانی_به من چه من اماده بودم.گلی دو ساعته داره لفتش میده.

_ببینمت هانی.روتو برن.تو همش دو دقیقه زودتر من اماده شدی.

هانی پشت چشم نازک کرد و گفت_هرچی.به هر حال که زودتر اماده شدم.

حسام پیچید تو یه خیابون و گفت_خب حالا.ببینید چی بتون میگم خواهرای گلم.1)هر هر و کر کر ممنوع.2) دوست و موست و اشنایی و چه میدونم این قرتی بازیای جدید دوست اجتماعی و از این غلطا ممنوع.3)کافی شاپ دم دانشکده ممنوع4)رد و بدل کردن جزوه ممنوع5)سوار ماشین همکلاسی شدن ممنوع.ok?

هانی یکی زد تو بازوش و گفت_خب حالا .چه کار بلدم هست.حالا تازه میخوایم بریم انتخاب واحد کنیم.


romangram.com | @romangram_com