#گلهای_باغ_سردار_پارت_56
لادن که هیچوقت دست از شوخی برنمیداشت. پرسید: کدام اشتباه؟ بگو خودم پاکش میکنم.
لاله که به آنها نزدیک میشد، با صدای بلند گفت: با کدام پاک کن میخواهی، فرهاد سردار را پاک کنی؟
لادن آهی کشید: آهان، منظورش اون اشتباهه! غصه نخور اون که اشتباه تو نیست، اشتباه عمو فرزاد و زن عمو سیمین بوده.
صدای خنده سه دختر باغ را پر کرد.
لادن انگشتش را روی لبها گذاشت و آرام گفت: هیس... زهرمار آرومتر! الان میان سراغمون.
لاله موهای بلندش را به عادت همیشه از روی پیشانی کنار زدو با صدای آهسته گفت: آره بابا، وقتی میآمدم یاس منو دید.
لادن سوژه دیگری برای شیطنت یافت و بلافاصله گفت: اون اشکالی نداره؛ شاید داشته رنگ لباست را برای طراحی ایندفعه ناخنش چک میکرده.
دوباره صدای خنده آنها بلند شد؛ اما اینبار آرامتر از قبل. لاله خود را بین شقایق و لادن روی نیمکت چوبی که زیر یکی از چراغهای باغ بود، جا داد و گفت: ازشوخی بگذریم، میخواهی با این عجوبه خلقت چه کار کنی؟
romangram.com | @romangram_com