#گل‌های_باغ_سردار_پارت_50

شقایق که اصلا به رفتار او مشکوک نشده بود گفت: راست میگی... من توی آلبومی که لادن برام درست کرده خواندم که من و لاله هم سن هستیم... اما اون تاریخ دقیق هیچ کدام از تولدها را برام ننوشته... حالا تولدش کی هست؟

کوروش که می‌دید، حواس شقایق کاملا از موضوع اصلی پرت شده جواب داد: شنبه.

شقایق: پس میشه لطفا، شما تاریخ دقیق تولد بقیه افراد خانواده را برام بنویسید؟

کوروش ترجیح می‌داد به این سوال‌ها جواب دهد تا سوال‌هایی که مربوط به گذشته شقایق می‌باشد. پس بدون نگرانی پاسخ داد: حتما... البته باید بگم نگران نباش، ما یک ساعت دقیق داریم که نمی‌گذارد هیچ مناسبتی را فراموش کنیم اون برای هر شلوغ کاری و جشنی از یک هفته قبل همه را خبر می‌کند.

شقایق با کنجکاوی پرسید: ساعت؟

کوروش: آره. ساعت گویای خانواده لادن.

شقایق لحظه ای ساکت شد وبا خود فکر کرد: آیا آقای رسولی می‌تواند، به دنبال کسانی که به من حمله کردند بگرده؟ پس چرا کسی این کار را از او نخواسته است؟

شقایق نگاهی به کوروش انداخت؛ اما ترسید، مبادا این سوال او را ناراحت کند، پس پرسیدن آن را به بعد موکول کرد.


romangram.com | @romangram_com