#گل‌های_باغ_سردار_پارت_48

کوروش سرش را به نشانه تایید تکان داد.

شقایق بی معطلی جواب داد: بله فهمیدم... خوبه! من وقتی برگشتم تهران به هر دوی آن‌ها رسیدگی می‌کنم، شما نگران نباشید.

آقای رسولی قانع شد: هر طور شما بخواهید، البته چون تولد لاله خانم نزدیک است. من تمام کارهای محضری آن را انجام دادم؛ اگر شما لازم می‌دانید با خودشان برای امضا به محضر بروم؟

بازهم کوروش سرش را به علامت تایید تکان داد و شقایق جواب کوتاهی به وکیل داد: همین کار را بکنید.

آقای رسولی با احتیاط از شقایق پرسید :خانم سردار مورد خاصی برای بررسی هست تا من درمورد آن اقدام کنم؟

کوروش با دست اشاره کرد و شقایق در جواب وکیل گفت: نه خیر، خدا را شکر مشکلی برای پیگیری نیست، خیالتان راحت،

آقای رسولی که اصلا مشکوک نشده بود جواب داد: پس من دیگه مزاحم شما نمی‌شم، فقط زمان جلسه ماهانه را به من خبر دهید.

شقایق به آرامی گفت: متشکرم! خودم با شما تماس می‌گیرم، خدا نگهدار.


romangram.com | @romangram_com