#گلبرگ_پارت_47
_بیرونین ...با کی هستی مگه؟؟؟
_با یاسم...
_سلام منو بهش برسون...شام خوردین؟؟؟
_یاسی هم بهت سلام می رسونه...نه
_بیاین اینجا ...ماکارونی درست کردم با سالاد ذرت...
_ای خدا چند نفر همچین ابجی خانومی دارن...
_زبون نریز میای؟؟؟
_تو راهیم عروسک...
یاسمین:مرسی گلبرگ جون خیلی خوشمزه بود ...
_نوش جان عزیزم ...
سامان دستی بر شکمش کشید...
_وای گلبرگ عالی بود ...
_نوش جان...سامان حواست به شکمت هست...
_اخ گفتی... معضلی شده...
_به فکر باش...
_پاشو یه چایی بده ضعیفه...تو کار بزرگتر ها دخالت نکن...
گلبرگ سینی چای را روی میز گذاشت کنار یاسمین جاگیر شد سامان محو اخبار بود ...
یاسمین :سامان با استاد اریان صحبت کردی...سامان
_بله...
_حواست گجاست میگم با استاد اریان صحبت کردی...چی میگه مگه اخبار ...شش دنگ حواست اونجاست ...
_هیچی ...اره ...حرف زدم
گلبرگ خودش را مشغول تلویزیون نشان داد اما با شنیدن نام اریان تماما گوش شده بود...
romangram.com | @romangram_com