#گلبرگ_پارت_131
سوالش بی ادبانه و غیر منتظره بود اما چاره دیگری نداشت مغزش برای مقدمه چینی یاری اش نمی کرد تنها چیزی که به ذهنش رسیده بود همان تک جمله بود ....لبخندی به چشمان گرده شده اش زد:بی ادبی منو ببخشین اما برام مهمه...شما هم موهاتون فرو قرمزه؟؟؟
با بلند شدن یکباره دکتر جوان وضربه ای که به کتفش وارد شد لبخندش را فرو خورد:اجازه بدین توضیح بدم
_چه توضیحی...برو بیرون حوا ببینم این مردک چی میگه
_اجازه بده توضیح بدم ...زن من چند ساعت پیش تصادف کرده یه نیم ساعت میشه از اتاق عمل بیرون اومده من خودم حال و روز خوبی ندارم اما این خانوم...
_این خانوم چی ...زن من چی ...حرف بزن ببینم تا نگهبان خبر نکردم از بیمارستان پرتت کنه بیرون...
پس دکتر جوان بی دلیل سینه چاک نداده بود :این خانوم شباهت خیلی زیادی به زن من دارن...به شکل غیر قابل باوری ...انگار که ...نمی دونم ...یعنی...
_زن شما شبیه منه...
_اره ..اره ...شما کپی از هم هستین....
_جمع کن مسخره بازی رو...
دستش را بر روی سینه حسام قرار داد کمی او را به عقب هل داد مقابل امیر سام ایستاد:اجازه بده حسام جان....زن شما همینجا بستری شده درسته ...تصادفی که ظهر اوردن...دکتر پرتو عملش کرد
_شما دیدینش....
_نه من از پرسنل شنیدم دختر جوونی رو اوردن...شما گفتین شبیه منه...
_خیلی ...
_من باید ببینمش...اگه شما درست بگین...
_همراه من بیاین...
سراسیمه از تخت پایین امد... به سمت گلبرگش پا تند کرد...در دل فقط نام خدا را صدا میکرد...به خوبی می دانست اگر خواست و اراده خداوند دخیل باشد هیچ کس و هیچ چیز نمیتواند جلوی این سیله به راه افتاده بایستاد...البته بیشتر به نظرش به درام های خانوادگی شباهت داشت ...فانتزی های جذاب و دور از ذهن....
نگاه از صورت همچون برگ گل گلبرگش گرفت به حوا اشک ریزان داد:خواهش میکنم حرف بزنین ...چرا گریه میکنین
_هدی...
_هدی..
با هق هق بلندی که کنترلی بر روی ان نداشت لب زد :اره هدی... منو هدی دوقلوییم ...ما خیلی شبیه هم بودیم مامان هنوز عکساشو داره ...هدی رو وقتی 40 روزش بود دزدین ...واای اگه مامان بفهمه از خوشحالی سکته میکنه...مامان هنوزم برای هدی گریه میکنه همیشه به یادشه...هامون همیشه خودشه مقصر دزدیده شدن هدی می دونست...من باورم نمیشه ...خدا بعد از این همه سال جواب اشکای مادرمو داد...
سرش را به سینه حسام تکیه داد:حسام من باورم نمیشه...یعنی واقعا هدی پیدا شده...این امکان نداره.... بابا همه جارو دنبالش گشت ...
_حوا جان اروم باش عزیزم....
romangram.com | @romangram_com