#غرور_و_عشق_و_غیرت_پارت_84
گنددددددددددددددددد بود، خیالم راحت شد ، با این اخلاق گندش مطمئنا
عاشقش نمیشدم .
قرار بود واسه ناهار بریم رستوران با خانواده تاجیک اینا.
جلوی آینه ایستادم ، خودم و برانداز کردم:
مانتو طوسی فون که از کنار روش دکمه های طلایی میخورد، آستینش یکم بالاتر از
مچ بود وروش از همون دکمه طلایی ها. کمربند طوسی پارچه ای دور کمرم ، که کمرم
و باریک تر نشون میداد. شلوار طوسی کتون چشب. شال مشکی که طرح های
طوسی میخورد ، کفش مشکی اسپرت با بند های طوسی.
ساعت بند استیلم که صفحش نقره ای بود هم بستم ، دستبند ظریف نقرم که روش
نگین های ریزی میخورد و انگشتر نقره ، ست همون دستبند ، صورتم و کرم زدم و
ابروهام وقهوه ای کردم و چشام و ریمل زدم که چشام وبازتر کرد ، مداد مشکی پایین
چشام ، خط باریکی رو ایجاد کرده بود ، خط لب و رژ مایع صورتی کم حال ، رژ گونه
صورتی. یک بوس واسه خودم فرستادم تو آینه به خودم نگاه کردم:
-کارت در اومده آقا آرتام ، کاری میکنم به دست و پام بیفتی.
کیف مشکی فانتزیم دستم گرفتم ، گوشیم و رژم وبا یک مقدار پول تو کیف گذاشتم
، چیز دیگه ای جا نمیشد .
موهام فرق کج درست کرده بودم ،که جلوی موهام رنگش یکم روشن تر بود تو دید
بود. از پله ها پایین اومدم مادرجونم اول من ودید: -اووووووووووه ، ببین نوه خوشگلم
چیکار کرده ،امشب خواستگارا ردیف میشن دم ویلا .
مادرجونم خیلی اهل حال بود اصلا احساس پیری نمیکرد ، مثل جوونا حرف میزد.
لبخندی زدم ، الاهه از دستشویی بیرون اومد:
چشش که به من اومد بوسی فرستاد:
-اووووووه برم تو کارت آینازی ، بابا خوشگله اومد نزدیکم : امشب میخوای آرتام وبی
طاقت کنی؟؟؟ برای الهه قضیه رو تعریف کرده بودم ، باهاش خیلی راحت بودم.
-الهه خوب شدم؟؟؟؟ قشنگ نگاه کن.
الهه یکم عقب رفت ،با دقت نگام کرد:- نه عالی دختر. 60 ، 60نگران نباش.
سوار ماشین شدیم ، تو مسیر رستوران بودیم ، آرتام هنوز من وندیده بود.
وقتی رسیدیم با پرستیژ خاص از ماشین پیاده شدم عینکم و با ناز دادم بالا .
romangram.com | @romangram_com