#غرور_و_عشق_و_غیرت_پارت_6
چشم ازش گرفتم و برگشتم طرف پسره ، عوضی داشت با چشاش قورتم میداد به
پوزخند زل زدم تو چشاش:
-همیشه آنالیزور خوبی هستید و با چشاتون طرف و میکاوید ؟؟ احساس کردم پسر
خوشتیپه بهم نگاه کرد:
باخنده یک قدم اومد جلو اخمام و کشیدم تو هم واز جام تکون نخوردم با نگاه سردم
زل زدم تو چشاش -نه واسه هر کی فقط واسه آدمای خاص منم یک قدم اومدم
جلو
-واسه اینکه بتونی آدمای خاص رو آنالیز کنی باید خودت خاص باشی
یک قدم رفتم عقب و به دور و برم نگاه کردم و از عمد یک نگاه سرسری به همه
پسرایی که تو فروشگاه بودن مخصوصا جیگره انداختم و دوباره به پسره نگاه کردم
-و من اینجا آدم خاصی نمیبینم
و دوباره پوزخنده صدا داری زدم و ساک مانتوم و از رو پیشخوان که حسابش کرده
بود برداشتم و بدون اینکه به پسره که تو بهت بود دوباره نگاه کنم به طرف در رفتم و
در آخر صدای یکیشون و شنیدم که گفت - سعید خورد تو پرت داداش؟؟ تا تو باشی
که اول ببینی طرف اهلش......
بقیش و نفهمیدم و با بچه ها از در اومدم بیرون از اینکه کنفش کردم خیلی
خوشحال بودم .
اول تران به حرف اومد:
- وای آیناز دمت گرم حاش و گرفتی ،اساسی
هستی : وای پسر جیگر رو دیدی عجب تیکه ای بود وای وقتی داشتی به پسره تیکه
مینداختی یا یک غروری زل زده بود بهت.
خنده ای کردم و باهم گشتی تو پاساژ های سجاد زدیم
هستی یک کیف ورنی مشکی
تران یک تونیک قهوه ای که روش عکس دختره کره ای چاپ شده بود ، خریدن باهم
به طرف کافی شاپ فنجون رفتیم،من قهوه اسپراسو سفارش دادم و هستی کاپوچینو
و تران شیر قهوه دور وبرمون پر از دختر پسر بود کمتر خانواده به چشم میومد یا
بهتره بگم اصلا خانواده ای نبود
5تا پسره اعتماد به سقف، پشت یکی از میزا نشسته بودن و همش به ما نگاه
romangram.com | @romangram_com