#غرور_و_عشق_و_غیرت_پارت_24

سرمو نگاه کردم چند تا پسر جوون تو پیاده رو داشتن به صورت عصبانی هستی نگاه
میکردن من هنوز تو بهت بودم مامانم بد تر از من
این هستی بود؟ ؟؟؟؟ امکان نداره. اصلا از هستی بعید بود کمتر پیش میومد عصبی
بشه ولی الان داشت فوران میکرد مرد 54ساله اومد جلو:
-چی بهتون گفت که داد زدین سرش ؟؟ هستی منفجر شد دیگه
با دوقدم خودش و به مرده رسوند
-تو چی میگی دیگه؟ چرا پشت ما راه افتادی بیا برو بیا برو تا داد نزدم مرده با
سرعت از بغل مون رد شد ماهم برگشتیم طرف ماشین
هستی یک دفعه زد زیر خنده من و مامیم با تعجب داشتیم نگاش میکردیم -حال
کردین؟؟؟
بعد دوباره زد زیر خنده
انقد خندیده بودیم که داشت از چشامون آب میومد.
سوار ماشین شدیم یک دفعه چشم به ال 00سفیده افتاد اون دست خیابون داشت
نگامون کرد دستش و آورده بود بیرون تو دستش کاغذ بود
-مرتیکه کثافت هرزه بزنم لهش کنم مامیم پاشو رو گاز گذاشت از اونجا دور شدیم
…………………………………………………………………………..
گوش کن صدام و واسه تو میخونم گوش کن به این نامه ی عاشقونم تو صاحب
خاطره های منی دوست دارم خوب تو هوای منی
به شوق تو این همه راه اومدم منم نمیخوام تو رو از دست بدم دوست دارم خوب به
همین سادگی وقتشه که تو هم همین و بگی تو هم همین و بگی
دوست دارم خوب چرا گوش نمیدی؟؟؟ تو جونی عشقی نفسی امیدی دوست دارم
خوب چرا راه نمیای جونم و میدم خوب اگه این و میخوای

دوست دارم خوب چرا گوش نمیدی؟
تو جونی عشقی نفسی امیدی دوست دارم خوب چرا راه نمیای؟ جونمو میدم خوب
اگه این و میخوای
همینطور که کمرم و میچرخوندم روی باسنم لرزش ایجاد کرده بودم دستام و دور
چشام میگردوندم وبا ناز خودم و تکون میدادم
یک عاشقم ببین چقدر سربه زیر دوست دارم خوب این و جدی بگیر به شوق تو

romangram.com | @romangram_com