#غرور_و_عشق_و_غیرت_پارت_17
جعبه رو برداشتم تشکر کردم هم برگشتم برم سمت بچه ها محکم رفتم تو یکی -
آخخخخخخخخخ بینیم
گونم هم به شدت درد گرفته بود این کیه دیگه چقدر سفته
هم برگشتم ببینم کیه با دستش به جعبه زد و همه آبمیوه ها روم چپه شد
با بهت به لباسام نگاه کردم الان چیشد؟
سرم وبالا آورم اول چشم به لباش افتاد وای عجب لبایی بعد بینیش خوب تا اینجا
که خوب بود تا رسیدم به چشاش ، چشام 5تا شد و ناخداگاه دو قدم رفتم عقب
بازم پوزخندش گوشه لبش بود یک پیرهن جذب آبی تنش بود با شلوار لی تنگ
سرمه ای، کالج های سرمه ای این...این... اینجا چیکار میکرد؟؟؟؟
-ببخشید که بهم خوردی
مرتیکه پروووووووووووو الان چه زری زد کثافت زده آبمیوه ها رو روم ریخته طلب کارم
هست عوضیییییییییییییییییییییی فکرم و به زبون آوردم
-زدی آبمیوه ها رو روم چپه کردی طلبم داری؟
-زدی ماشینمو داغون کردی طلبم داری؟ داره گرو کشی میکنه بادستم زدم به بازوش
-برو کنار
-این همه جا رد شو اگه میخواستم رد شم بازم بهش مالیده میشدم
-بهت میگم برو کنار
فقط با چشای سردش و نیشخند مسخرش نگام کرد
زدم به سینش ولی دریغ از یک میلیمتر جابه جا شدن هرکولیه واسه خودشاااااااااا
منم مثل خوش با غرور نگاش کردم
-تا تورم مثل ماشینت به گورستون نفرستادم بهتره بزنی کنار
خندید خندش به قهقهه تبدیل شد همه سکوت کرده بودن و به ما نگاه میکردن
هستی با نگرانی ولی تران با نگاه ترسیدش به ما زل زده بود وقتی خوب خندید
نیشش و بست گوشش و آورد کنار لبم
-چی فرمودید؟
ترسیدم برای یک لحظه واقعا ترسیدم ولی من آیناز بودم بیدی نبودم که با این بادا
بلرزم -فارسی بلدی ؟؟؟؟؟؟؟؟ انگلیسی بگم؟؟؟؟؟؟؟ شایدم کری
نگاش طوفانی شد یک قدم رفت عقب خودش و به عقب خم کرد از بالا تا پایین من
romangram.com | @romangram_com