#غرور_و_عشق_و_غیرت_پارت_16
، خوبین عزیزانم راننده سرش و آورد جلو رو :
-باشیم در خدمتتون
اون یکی دیگه شیشه رو داد پایین
-اوه ...اوه ...برم تو اخمت خوشگلم تران خندش گرفت.
چراغ سبز شد بیکارا تا اول ریس دنبالمون افتادن و مسخره بازی درآوردن تا اینکه
دیدن اهلش نیستیم سر دور برگردون دور زدن مسخره هاااااا
-خوب کجا بریم بچه ها؟؟ تران : من میگم بریم پالپ هستید؟ من هستی هم و نگاه
کردیم
-باشه
خیابونا خلوت بود زود رسیدیم خدا رو شکر جای خالی زیاد بود سریع پارک کردم
پیاده شدیم سر یک میزه چهار نفره نشستیم.
تران گفت برید سفارش بدید دیگه
-وای من که انقد پام و رو کلاژ ترمز گذاشتم میسوزه
-خوب هستی تو برو
-شرمنده من از این پسره خوشم نمیاد
تران یک نگاه به ما کرد و شونه ای بالا انداخت و رفت تا سفارش بده من وهستی ریز
خندیدیم ا؟ راستی این دختره رفت چی سفارش داد ما که هنوز نگفته بودیم ترانه
برگشت
-چی سفارش دادی ؟ ما که هنوز نگفته بودیم ترانه خندید و با شیطنت گفت:
-واسه هرسه مون شیر موز ای خسیس...
از شیشه داشتم بیرون و نگاه میکردم یک بی ام و خوشگل طوسی پارک کرد خیلی
شبیه همون بی ام و جیگره بود هرچی منتظر شدم صاحبش پیاده شه شانش
خوشگلم پیاده نشد... صدای تران من و از کنجکاوی بیرون کشید -ا ؟پاشو آیناز بگیر
آمدست
-به من چه چرا به هستی نمیگی؟ جفتشون به من نگاه کردن
- برووووووووووووووووووووووووووو دیگه
-وا چتونه باشه رفتم
روانی هااااااااااااااا، بچم افتاددددد
romangram.com | @romangram_com